و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

شاه شمشاد قدان،خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان



مدیونید فک کنید مشکل روانی دارم!!خب چیه ایام عید دوستدارم همینجوری تند تند پست بذارم

:)

"اینجا هم برید"

یه شعری قاسم صرافان داره تومجموعه شعر "حیدرانه" اسمش هست با عباس!!

صدبار هم بخونی سیرنمیشی!حس نوشتنشو نداشتم عکس انداختم اما سه صفحه است!!

حالا نه دلم میاد نذارم براتون نه حس آپلود دارم!!

دلم جشن میخواد..!!اگه باباینا بودن میرفتیما!!

عه چه وقت مُردن بود آخه؟ یکی از آشناها فوت کردن باباینا رفتن شهرستان!!!

یکیم نداریم بزنگه بگه آماده باش الان میام بریم!!!

وای من جشنهای مهدیه رو خیلی دوستدارم!!!

هیچی دیگه کم ناله کنم 

عیدتون  به شدت مبارک

الان میرم شیرنی میخرم میدم خانم همسایه پخش کنه :) 

شما هم یه صفحه شعر بخونید بلکم آمار سرانه مطالعه بره بالا!!



عکس پست قبلی رو خیلی دوستدارم :)

و باب الحوائج یعنی

کورترین گره ها را بدون دست بازکردن!!



همچنان عیداتون مبارک

:)

التماس دعا


عیدتون خیلی مبارک

:)


چقدر دوست دارم توایامی که چراغ های داخل ضریح سبزند،تو اعیاد برم زیارت...

آخدا نصیبمان کن

:)


یه بحر طویل پیدا کردم از حاج آقا سازگار...

هرکی نخونه از کفش رفته! آدم کیف میکنه!

:)

تبریکات منو پذیرا باشید خیلی...


شب تاریک که ریزد به زمین نور مه از دامن صحرا ،به فلک نور دگر سر زند از طلعت زهرا(س) ،  که از آن نور سماوات شود محشر کبری همه گویند که این نور حسین است، عیان از رخ ام الحسنین است، که بر ختم رسل  نور دو عین است، حسین  است حسین  است، که شب تا به سحر همسفر دخت رسول است، بگو مونس زهرای بتول است، که ای مادر فرخنده منم نور دو عینت ، گل نورسته حسینت، به خدا نور عیانم، به نبی روح روانم، به علی تاب و توانم، به جنان سید و مولای جوانان جنانم، به جهان رهبر آزاده مردان جهانم، به سما مهر فروزان، به زمین کشته‌ی شمشیر و سنانم، انا عطشان، انا مظلوم، انا عریان، انا مجروح، منم مونس دلهای شکسته، منم آن کشتی در خون دل خویش نشسته، که خدا خوانده ز آغاز جهان فلک نجاتم، به حیاتم به مماتم، به خداوند مجیدم، به جوانان رشیدم، به عزیزان شهیدم، به همه خلق امیدم همه خوانند به خون گلویم هر شب و هر روز خدا را. 


همه دم فخر کن ای مادر پاکیزه سرشتم، که حسین  تو منم سید و مولای جوانان بهشتم، ز ازل بر ورق دفتر ایجاد نوشتم: که من از هستی خود در ره معبود گذشتم، من مظلوم گل دامن زهرا و رسول دو سرایم، پسر خون خدایم، همه را دادرس و یاور مصباح هدایم، به ره دوست فدایم، همه شب لیله‌ی عاشور من است و همه جا کرب و بلایم، سپر تیر بلایم، به خدا سوم شعبان اگر از پرتو حسنم همه جا نور بود لیله‌ی میلاد من از مغرب عاشور بود، من همه را هادی راهم، همه خلقند سپاهم، همه را پشت و پناهم، انا ثارالله و باب الله و وجه الله و سرالله و نورالله، یکتا زهمه خلق سلامم، به همه خلق امامم، همه مرهون قیامم، شرف و عزت و ایثار و جهاد است پیامم، همه سرمست ز جامم، ببرم تا ابدالدهر دل اهل ولا را.

شب عشق و شب شور و شب پیدایش نور و همه جا وادی طور است و رسد نور به اوج فلک از حجره زهرا شده لبریز ز انوار خدا دامن صحرا، بگو از شور حسینی شده  سرتاسر خلقت همه جا محشر کبری، به زمین فخر کنان  از سوی حق کرده نزول آسیه و هاجر و لعیا، زده گل بوسه رخ فاطمه را مریم عزرا، شده این چار زن از عزّ و شرف، قابله‌ی عصمت کبری، که نهد پای به عالم شرف دوده‌ی عالم، ولی الله معظم، گوهر بحر کرامت، قمر برج امامت، در یاسین، گل طاها، ثمر ام ابیها، شجر طور دل  اهل تولا، کند از دامن ناموس خداوند تجلا، ملک و حور و پری، آدمیان ای همه عالمیان، خوش بشتابید  و بیایید، ببینید چه نوزاد عزیزی به جهان پای نهاده است، حسین استحسین  استحسین  است، ببینید همه در بغل فاطمه ماه رخ مصباح هدی را.

صلوات از طرف خالق سرمد، به جمال گل نورسته‌ی احمد، که شکفته است به رویش گل لبخند محمد، بگرفته است به بر سید ابرار چو جانش، زده گلبوسه به زیر گلو و لعل لب و چشم و دهانش، رخ تابنده نموده، لب جان بخش گشوده، به نگاهی دل پیغمبر اسلام ربوده، چه جمالی، چه کمالی، چه جلالی، به نبی و علی‌ابن ابی طالب و زهرا و حسن باد مبارک همه گویند که عید ولادت به خدا و همه خلق خدا باد مبارک، چه بگویم به ثنایش، همه مرهون عطایش، همه عالم به فدایش، دو جهان روی نمایش، همه دیدند به ماه رخش آیینه‌ی معبود نما را.

فوج فوج ملک از اوج فلک روی نمودند به گلزار مدینه به در خانه‌ی سلطان نجف، دسته گل سرخ به کف، دور محمد زده صف، یکسره با شور و شعف، نغمه تکبیر به لب خنده زنان، بر گل رخسار نبی، فخر عرب، با شعف و وجد و طرب، پیشتر از خیل ملک، آمده جبریل امین از طرف خالق دادار، که یا احمد مختار، منم حامل تبریک خدای احد قادر غفار، برای تو و زهرای تو و حیدر کرّار،که داده ‌است خداوند تبارک و تعالی، به تو آیینه‌ی خود را، ثمرت باد مبارک، قمرت باد مبارک، گوهرت باد مبارک، شب میلاد گرامی پسرت باد مبارک، بپذیر از طرف ذات خدا تهنیت و تسلیت ای خواجه‌ی لولاک ، که این دسته گل پاک، فتد با تن صد چاک، به صحرای بلا چون گل پرپر شده بر خاک بگیرند سر از پیکر او امّت سفاک ، بخوان بر ورق مصحف گلگون رخش خاطره‌ی کرب و بلا را.

اینحسین  استحسین  است همان مظهر ذات احد داور غفّار، که تا پای نهاده‌است در این دار، به امّید شفاعت به درش آمده از ره ملکی زار، که با بال و پر سوخته و گشته گرفتار، به گهواره‌ی او دست توسل زده با حالت افکار،حسین  از دل گهواره به او چشم گشوده، دل از او سخت ربوده، به رخش خنده نموده، که ببخشد پر و بالش، زهی از قدر و جلالش، پر نو کرده ز هم باز و در امواج فضا گشته به پرواز، نموده سخن آغاز، ثنا خوان و سر افراز، الا خیل ملک من شدم آزاد، حسین  ابن علی از کرمش بال و پرم داد، همانا به جلالش، به مقامش قسم آنکس که فرستد ز ره دور سلامش، برسانم به امامش، به خدای پسر فاطمه دل داده و ممنون حسینم، بزنم بال و کنم فخر کنان سیر فضا را.

پسر فاطمه ای دست گل سرخ محمد، همه‌ی هستی احمد ولی خالق سر مد، به تو پیوسته سلامم، به تو هر لحظه درودم، که تویی دار و ندارم، که تویی بود نبودم، رخ تو آیینه‌ی غیب و شهودم، تو قیامم تو رکوعم، تو سجودم، به فدای تو سراپای وجودم، تو همه هستی مایی، تو امام شهدایی و تو مصباح هدایی، تو رکوعی، تو صلاتی و تو کشتیّ نجاتی، تو تمام حسناتی، تو دعا تو صلواتی، تو یم جود و سخایی، تو دوایی، تو شفایی، تو همان خون خدایی، به خداوند دو عالم که توهم قبله و هم  قبله نمایی، تو شه کرب و بلایی، چه بگویم تو حسینی، تو حسینی که نبی گفت: منم از تو و تو از منی ای بوسه گه ختم رسل انداخته گل، او که به هر عضو تو دیده ز ازل زخم بسی نیزه و شمشیر جفا را.

منم و کعبه‌ی کویت، منم و قبله‌ی رویت، منم و جام سبویت، چه بخواهی چه نخواهی نروم از سر کویت، همه شب ریخته از دیده‌ی من خون گلویت، بپسندی نپسندی، به کسی کار ندارم، تو گواهی که به غیر از تو دگر یار ندارم، که تو را دارم و بیم از شرر و نار ندارم، چه کنم عاشق و مجنون توهستم، به خدا دل به تو بستم، سر راه تو نشستم، تو به من چهره گشودی، که خدا را بپرستم، به خدا پیشتر از آمدنم سلسله‌ی عشق تو میبود به دستم، نه تو آنی که مرا لحظه ای از خویش برانی نه من آنم که شوم دور ز درگاه تو آنی، ز همان لحظه که من چشم گشودم، به تو سوگند، ندانسته گرفتار تو بودم، چه ولادت چه به طفلی، چه جوانی چه به پیری، چه دم مرگ تو را داشتم و دارم و غیر از تو ندارم، نکند روز قیامت ز نظر دور کنی این  افتاده ز پا را.    

 

این کلیپ رو خیلی وقته دارم هربار خواستم بذارم نمیدونم چرا نذاشتم! نه اینکه بگم واقعیت نداره،هست متاسفانه

حالا اول ببینید بعد صحبت میکینم!

 

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 36 ثانیه 

یه چندتا بلاگ هستن فوق عالین منتهی من بصورت مخفی دنبالشون میکنم تاحالا براشون کامنت نذاشتم!!یوقتایی یه پستهایی میذارن بعد خوندنش انقدر سرکیف میشم کلی جیغ و داد راه میندازم، عه آره همینه و تایید و ... شروع میکنم نظر نوشتن با شوقی و ذوقی ولی بعدش یادم میافته عه من اینجا اصن کامنت نمیذارم و پاک میکنم و دوباره - سه باره فقط پست رو میخونم ...

یادمه بچه که بودم اگه ظهر درحال تماشای تلویزیون خوابم میبرد و خدایی نکرده با صدای مهمونی بیدار میشدم خودمو به ادامه خواب میزدم، روم نمیشد بلند بشم!!حالا خدانمیکرد طرف زیاد هم میموند یعنی خرس قطبی میشدم دیگه زنده نمیشدم تا طرف بره؛ حالا بزرگ که شدم این فضائه تغییر کرده به دنیای وبلاگم و ارتباطم با بعضی بلاگها یعنی چون خیلی وقته یواشکی دارم میخونمشون یجورایی روم نمیشه دیگه براشون کامنت بذارم،نمیدونم ها من اصلا از این اخلاقای خجالتی ندارم همه جا سریع ارتباط میگیرم ولی بعضیا حتی سبک نوشتنشون هم خیلی بزرگانه است و من یجورایی خجالت میکشم یا روم نمیشه!!! یکیشون رو امروز رونمایی میکنم نمیدونم نویسنده اشون خوشش بیاد نیاد ناراحت بشه نشه به هرحال من میخوام بیدار بشم کم کم این3-4 تا بلاگ خاموش رو هم روشن کنم!

یه بلاگ هم پیدا کردم از آبان 83 نوشته تا اسفند90ولی چه نوشتنهایی... گذاشتم به فراخور حالم ازش کِش برم اینجا بذارمآرام

 


دریافت

 

خیلی نوشتم باور کنید دوروزه دارم مینویسم و پاک میکنم،هیجوره راضیم نمیکنن این نوشتنها و کلمات بی ارزش...

سرکلیدی مینویسم،

باز هم توفیق اعتکاف و بازهم بدرقه یک شهید گمنام دیگه 

و باز هم شرمندگی

و تمام حرف هام شاید تواین تصنیف!!

لایق باشم به یاد همه اتون بودم یجوری همه ی بلاگیارو یاد کردم.

ببخشید که نظرات بسته است.

 

بعدا نوشت:

از کانال مسجد اینو یافتم


تو اگر میخواهی از خورشید روشن تر شوم

رخصتی فرما،غبار جامه ی قنبر شوم...

....

باز هم حس میکنم حوض دلم، دریا شده 

مثل اینکه «یا علی»هایم، صد و ده تا شده ...


این روزها مدام حیدرانه میخوانم

 

شهید مدافع حرم آل الله

روزت مبارک


دلم بی قراری می کند!

دانه های تسبیح را می شمارم و 

صد و ده مرتبه مرور میکنم:

از دشمن مرتضی علی بیزارم ....



 

 

 
مدت زمان: 2 دقیقه 56 ثانیه 
 
کمِ کمِ کمِ .... هرچقدر هم بگیم و یگن نه میشناسیم نه حق ادا میشه
 ولی حداقلش شنوایی یکم سیرآب میشیم

شنیدید میگن مجلس امام حسین که میرید حتی اگه اشکتون نیومد خودتون رو به حالت اندوه و اشک بزنید(مضمون به نقل) حالا من میگم کارهام که شبیه یه منتظر که هیچ، شبیه یه محب هم نیست اما زبانم رو میخوام عادت بدم به یه جمله؛ قبل همه آروزها یه جمله رو تکرار کنم،حداقل زبونی که میتونم،ظاهری که میتونم ادعا کنم تا شاید بعد کمال ظاهر در باطن اثر کرد...

این همه سال از عمرم میگذره همیشه شب لیلة الرغائب کلی آرزو کردم و به یسریش رسیدیمو نرسیدیم و ... امسال میخوام بزنم توگوش خواسته هام و دلم فقط و فقط یه جمله بگم بی پسوند بی پیشوند، حتی اگه خالص نباشه فقط بگم اللهم عجل الولیک الفرج.... شاید که قبول افتد.



بیزحمت منو دعا کنید همه جوره،
تنون سالم و دلتون خــــــوش
:)
لیلة الرغائبتون مبارک

سعید، دربان متوکل 

مامور شده بود 

شبانه خانه ات را غارت کند 

به خانه که رسید، نردبان گذاشت، 

روی بام خانه رفت و در تاریکی 

دنبال جای پا گشت تا از بام 

پایین بیاید.

کسی به اسم صدایش زد

صدای مهربان تو بود.

گفتی: سعید! تاریک است...

صبر کن برایت چراغ بیاورم


برداشتى از زندگى امام دهم شیعیان | امام على النقى الهادى(علیهم السلام)


بعضی دوستیا خیلی پربرکتن

یهویی آخرشب دوستم خبر داد که فردا دوباره سیره هست با گروه حاجینا میای؟ گفتم الان میگن؟مثل دفعه قبل که ماشین نذاشتن، دوره چجوری بریم؟که فرمودن برادرم میرسونن، ماهم به خودمون گرفتیمآرام پذیرفتیم گفتیم به به چه سیره ای بشودخنده و صبح به حمدالله راهی شدیم!(البته شایان ذکر است سیره های ما تماما خانمنآ)

حالا جدای شوخی بعضی شهدا واقعن غریبند یجوری مظلومن، حتما ریا نداشتن و خیلی خالص بودن،نه اینکه باقیشون داشتند هآ، که اصلا اگر ذره ای ریا داشتند شهید نمیشدن(جالبه اینو بگم همسر شهید میفرمودن بار اول که از اعزام برگشتن یکی از دوستانشون شهید شده بود شهید شهریاری میگفتن تیری که اومد دقیقا از کنار من رد شد همون لحظه که دوستم شهید شد برای ثانیه ایی شما و مادر و پدر وخانواده به نظرم اومدید و من دلیل شهید نشدنم تواون زمان رو همین میدونم!؛ که برای اعزام دومشون و البته آخرشون دیگه کاملا خودشون رو آماده کرده بودند) بقول حاج آقا:شهدا دنیا رو هفت طلاقه میکنن میرن...

اتفاقا دیشب هم توبرنامه ملازمان شبکه افق همسر شهید سیاهکلی میفرمودن که قبل اعزام که دیگه میدونستیم وقتی برن،برگشتی نیست من خیلی گریه کردم ایشون هم همینطور اما گفتن دلمو لرزوندی اما ایمانم رو نمیتونی بلرزونی ...

اینجوریه که کلا بعد از آرزوی شهادت داشتن نیرو و همت بیشتری میخواد واسه رسیدن بهش!



بله میگفتم که بعضیاشون چهرهاشون مظلوم تره غریب ترن،مثلا همین شهید اکبر شهریاری بعد از شهید محرم ترک،دومین شهید شهر تهران هستن سال 92 شهید شدند اما خب بخاطر کارشون و فعالیتها و حساس بودن اون زمان خیلی مطرح و علنی نشده بود،بعد همه ی اینهارو بگذریم کلا سبک زندگی خانواده پدرو مادر و ... اصلن فضا و جو موجود این مظلومیت رو داره،یاشاید مثلا یه معصومیت خاص...

درسته ما شهید گمنام و مفقودالاثر و اینا هم داریم اما مظلومیتی که میگم ها فقط باید درک بشه یجوری دلسوزترند انگار... من امروز تومنزلشون یه همچین حسی رو درک کردم.و مداوم تر باید بگم شهدا شرمنده ایم...

داشتم به بچه ها میگفتم که چی میشه طرف به مقام همسری شهدا میرسه؟، یک جواب قانع کننده ایی دریافت کردم که گفتن: حتما شبیه تو (ما) نیستن...!! میدونید میگم همونقدر که شهدا خاص و انتخاب شده و اعمال و رفتار پاک دارن یقینا همسرانشون هم همچین ویژگی هایی دارند...!ولی انصافا دوستدارم یه حس بستگانی بایه شهید رو درک کنم،همسر مادر خواهر فرزند... فکر میکنم طعم تلخِ دوستداشتنی داره.

اصلا قدر این مجالس رو نمیدونم ...آدم قدر نشناس که شاخ و دم نداره!!یکیش من...

امروز یکی گفت دعا کن منم آدم بشم؛گفتم من دعای محال نمیکنم،!!بعد پیش خودم گفتم این محالِ خودتِ ...

ولی شماها برای هدایت من دعا کنید،ثواب داره