و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

 "بعضی روزها 
 انسان فقط خسته ست

 نه تنهاست 
 نه غمگین 
 و نه عاشق
 فقط خسته ست!"

 (فاطمه راد)


انوقته که بهش "تو" هم بگن بغض میکنه 

انوقته که وقتی بهش زنگ میزنن واسه خداحافظی

با یه بغض میگه: وقتی چشمت به شمعدونی های حرم قمربنی هاشم افتاد دعام کن!

انوقته که با یه سکوت تماس به پایان میرسه !

انوقته که خستگیش در نمیشه!

انوقته که ....


واین صوت "بازم جا موندم"



+ اینها رو هم یکی ازدوستان فرستادن ببینید!


داشتم فکر میکردم

 به هسته ای

 به یاهو

 به پستهای خودم

 نمیدونم 

 یاد 

 زمان شاه های قاجار و اینا افتادم

 که هی یه تیکه یه تیکه ایران رو بخشیدن

 تا شدیم گربه

 لابد واسه هسته ای هم ی همچین برنامه ایی

از آخر به اول:

پست رو که نوشتم تموم شد گفتم بذار یه دوری توی بایگانی بزنم یه مطلب خوب از اون قدیم ندیما پیدا کنم،همینجوری اتفاقی مطالب اسفند ماه رو باز کردم ،تا لود بشه یکم صفحه رو بالا پایین کردم اولین جمله ایی که به چشمم خورد این بود "بسلامتی خدایی که هیچ کارش بی حکمت نیست...!" دیدم چقدر با متنی که نوشتم همخونی داره البته نه با متن با اون فکری که توذهنم بود!

اول:

وقتی یکم دلت گرفته باشه،و هی پوشه های توسیستمت رو زیرورو کنی و هرچی موسیقی و صوت داری پلی کنی و از هرکدوم یکم گوش بدی که شاید بهتر شی،که نشی... و هی بزنی بعدی که شاید سرگرم بشی که نشی ...

دیگه انوقت برات مهم نیست محرم یا صفر یا فاطمیه!

از روضه گوش میدی تــا واحد و شور و سنگین و... و گاهی قاطی پوشه هات یه چندتا آهنگ هم پیدا میشه!

و ته تهش میشه یه پست اینجوری!


"مادرم می گوید :

آدم ها یک عمر می دوند تا برسند به ته زندگی ؛ اما یادشان می رود زندگی کنند.

ته زندگی چیزی نیست . زندگی همین جاست.*"

*از متن های نظرآهاری

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

 

 

 

 


تازه فهمیدم همه اهل چک کردن آی پی هستن

جز خودم!!!

بیان باید واسه مسائل امنیتیش از شما ها استفاده کنه!



این تصویر رو لطفا کپی نکنید،کپی میکنید استفاده نکنید

چون تصویر تمام پروفایل هامه میخوام تک باشه

:))

گفتیم تابستون که تموم بشه و فصل سرما بیاد شاید دیگه نباشه از این سونامیا

نه فقط خانما گفتیم از شر بد پوششی آقایون هم خلاص میشیم!

یه تیشرت میپوشنن واسه دوران طفلیتشون! میگن از کجا میدونی واسه طفلیته؟ میگم از سایزش که بگذریم رنگ و روش کاملن مشخصه با روحیات یه بچه 2-3 ساله سازگازه!!از اونا که مامانه نگه داشته یادگاری!!

هرچند تجربه ثابت کرده این سونامی فصل سرش نمیشه ،ولی خوش بینانه نگاه میکردیم،اما نه انگار قراره رسالتِ هرسال بدتر از پارسال رو به نحو احسنت انجام بدن!!

پالتو دیدم دکمه نداره! جل الخالق ،اسمش روشه پالتو باید گرم باشه خب!!

رفتم به فروشندش میگم این چرا اینجوریه؟ میگه نیست داخلش پشم بکار رفته خیلی گرم میشه اینجوری باز گذاشتن که هوا جریان داشته باشه!!

"این فروشندهه باید نخبه میشده،یه مخترعِ تاپ، شک نکنید توبیمارستان عوضش کردن!"

ما رو میگی جا داشت شاخ دربیاریم نه تنها بخاطر نوع پالتو ها! بخاطر جواب اون آقای فروشنده!!!

هیچی دیگه جدای مدلهاشون با این اوضاع قیمتا عطاشو به لقاش بخشیدم!

گفتم نمیشه که دست خالی برگردیم اصن تو مرام ما نیست یکی مارو ببره برای خرید ما روشو زمین بندازیم و دست خالی برگریدم حالا درسته رعایت میکنیم ولی نه دراین حد..!

القصه یه دیدی هم توی کفش فروشیا زدیم!

کفش نیستن که بوت نیستن که! چمکه های شمرن!! 

بحثم اصن حجاب نیستا ،اینکه اونارو خانم های با حجاب میپوشن یا بد حجاب کاری ندارم

من تو طراحیشون موندم!! باز قبلن یکم بهتر بود میگشتی حداقل مناسب پیدا میکردی، یعنی انقدر سلیقه ها برگشته؟

تا کجا میخوان پیش برن اللهُ اعلم..

حداقل طراحی هم بلدنیستیم خودمون دست بکارشیم!!

هیچی دیگه اینجوری که بوش میاد باید بریم طراحی و دوخت رو  هم بگذرونیم!

لابد بعدش هم کفاشی..!


+اولین بار بود گفتن بیا بریم واسه تولدت هرچی میخوای خودت بخر،

قبلنا شیش ماه جلوتر یه خودکار هم که میخریدیم میگفتن اینم واسه تولدت !!یه همچین آدم خوش شانسیم بعله!! 

البته قضیه مربوطه به دوروز پیش (اینم گفتم که بدونید 21اُم بوده گذشته خخخخخ)


 

 

 


دریافت

 

هرکه غمت را خرید      عشرت عالم فروخت

 

 با خبـــــران غمت        بی خبـــــر از عالمند

 
 

دریافت
 
    بهــروز4     
 

 

 


دریافت


 

و اینک میدانی دوباره...

 اینک 72 یار و هزاران دشمن کینه‏توزی که رحم و مروّت را از ازل نیاموخته‏اند.

اینک عاشورا که هر چه از آن بگوییم کم گفته‏ایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیه‏السلام . 

سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری می‏کردند و امام معصومی لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت می‏داد...

 و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده...

 آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...



هیچ کتاب و مقتلی...

هیچ قلمی 

هیچکدام توانایی بیان و توصیف روز دهم را ندارد...

از آن لحظه که عمربن سعد لعنت الله اولین تیر را انداخت و جنگ را رسما آغاز کرد

از مبارزات دلاورانه ی یاران باوفا

از عطش....

از آخرین نماز....

از لحظه ی وداع...

تا تاختن اسبان ....

آه از شام غریبان....

و آه از اسارت...


فقط میتوان فریاد زد...

باید صداها بگیرند...

باید سینه ها سرخ شوند...

باید اشک چشمان تمام شود...

باید خون گریست...

یا غریب مادر...

یا حسیـــــــن....

یا حسیـــــــن....

یا حسیـــــــن....



 


 

لقبش سقاست،حرمش دریاست

حرم عبـــــاس، حرم زهــــــرا ست




 

چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست

واز این پیر جوانمرده کمانی تر نیست

دست و پایی نفسی نیمه نگاهی اهی

غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست

در کنار تو ام و باز به خود می گویم

نه حسین، این تن پوشیده به خون اکبر نیست

هر کجا دست کشیدم زتنت گشت جدا

از من اغوش پر و از تو تنی دیگر نیست

دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو

دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست

استخوانهای تو پشت پدر هر دو شکست

باز هم شکر کنار من و تو مادر نیست


"مقتل نوشت این پست رو بخونید"