و اینک میدانی دوباره...
اینک 72 یار و هزاران دشمن کینهتوزی که رحم و مروّت را از ازل نیاموختهاند.
اینک عاشورا که هر چه از آن بگوییم کم گفتهایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیهالسلام .
سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری میکردند و امام معصومی لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت میداد...
و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده...
آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...
هیچ کتاب و مقتلی...
هیچ قلمی
هیچکدام توانایی بیان و توصیف روز دهم را ندارد...
از آن لحظه که عمربن سعد لعنت الله اولین تیر را انداخت و جنگ را رسما آغاز کرد
از مبارزات دلاورانه ی یاران باوفا
از عطش....
از آخرین نماز....
از لحظه ی وداع...
تا تاختن اسبان ....
آه از شام غریبان....
و آه از اسارت...
فقط میتوان فریاد زد...
باید صداها بگیرند...
باید سینه ها سرخ شوند...
باید اشک چشمان تمام شود...
باید خون گریست...
یا غریب مادر...
یا حسیـــــــن....
یا حسیـــــــن....
یا حسیـــــــن....
آن یار،آن قرار دل بی قرارها...
اللهم عجل لولیک الفرج