و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

 

لالایی عموش بیاد،مشک و علم به دوش بیاد

 

گلم با بوسه ی عمو ،خدا کنه به هوش بیاد

 

لالایی باباش بیاد، سوار ذوالجناش بیاد

 

صدای خنده گلم ،برای عمه هاش بیاد

 

لالایی بارون بیاد، خوشی به خیمه مون بیاد

 

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

 

 


دریافت

 

 

روز ششم-قاسم بن الحسن علیه‏السلام

 


دریافت

 

 

 

 

"روز پنجم ـ عبدالله بن حسن علیه‏السلام، حضرت زهیر علیه‏السلام، حضرت حبیب بن مظاهر علیه‏السلام"

 

یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی
که به این سینه مجروح تو با پا نزنی
ذکر لا حول ولا از دو لبش می بارد
با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی
نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون
می زنی باز دوباره شود آیا نزنی
نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا
ساقه نیزه خونین شده را تا نزنی
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده درجا نزنی

علیرضا لک

 

 

"روز چهارم محرم:ـ فرزندان حضرت زینب علیهاالسلام، حضرت حر علیه‏السلام، فرزندان مسلم علیهماالسلام"

.....

گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

باشد محل نده قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست

چادر نماز حضرت خیر النسا که هست

یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم

بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست

از درد گریه تکیه نده سر به نیزه ات

زینب نمرده شانه  دارالشفا که هست

قربانیان خواهر خود را قبول کن

گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست

گفتی که زن جهاد ندارد برو برو

لفظ«برو»چه داشت برادر؟بیا که هست

خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش

تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست

گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم

از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست

گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمی کنم

بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست 1

 


عصر عاشورا برای کودکان آل‌الله آب می‌برند، اما رقیــــــه  ظرف آب را به سمت قتلگاه می‌برد و می‌گوید:

 «بابایم تشنه بود، می‌خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم» ...



 

 

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست

آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست

السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا

السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا

السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق

وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق

السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم

قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم

کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی

مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی

آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن

بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن

 



کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
 
گرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
 
من نمی خواستم علّت دلواپسی
معجر زینب کبری شوم انگار شدم
 
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم
 
من در این خانه تو در خانه خولی ، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم
 
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر ، پیرهنی برداری




یه خونه دارم خیلی بزرگ نیست ولی خب خونه است دیگه!دست مستاجر هم ندادم!فعلا خالیه!
به هرحال دل آدم قرصه که خونه داره یه سرپناهه! یکم دوره، البته من میگم دوره!بنظرم دوره!
جواز هم داره یعنی میتونم گسترشش بدم!خوبه حداقل وقتی میری اونطرف خیالت راحته اجاره نشین نیستی!
فقط اینکه براش وسیله ای نخریدم که فول امکانات بشه!
راستش داشتم مجدد پست پایینی (این) رو میخوندم یهویی یاد خونه ام افتادم!
گفتم توکه انقدر شیک بودن و تمیزی و مرتب بودن و و و ... برات مهمه زشته یدفعه بری توی اون خونه ها!!
گفتم خدا رو چه دیدی شاید یدفعه قسمت شد کوچ کنی انوقت روت میشه بری اونجا؟
گیریم که تو پرروتر ازاین حرفها و روت شد و رفتی انوقت توخونه ای که نه فرش داره،نه لوله کشی، نه وسایل گرمایشی-سرمایشی...حیاطش هم که هنوز خاک خالیه و نه درخت کاشتی و نه گل و سبزه میتونی اونجا زندگی کنی؟از سخت خیلی سختره ها!!
هیچی دیگه بنده خدا خونهه خودش روزی سه بار صدام میکنه میگه:صاحبخونه ی محترم زمان اسکانت نزدیکه ها! پُر کن این خونه رو!! ولی کو گوش شنوا؟
حالا شما خیلی حسادت نکن،شما هم یه طبقه از این خونه ها داری، منتهی چیدمانش مهمه!
هر لحظه امکانش هست حکم تخلیه ی خونه ای که الان توش هستی رو امضا کنن و تو مجبوری بری خونه ی خودت! واقعن فکر کردن بهش اون هم این وقت شب! یکم حس غریبیه! شاید هم حس قریبیه!
به هرحال خیلی بهش فکر کردم اگه هرروز و هرلحظه به یاد خونه ام بودم الان تبدیل به یه قصر شده بود و برای سکونت توی اونجا لحظه شماری میکردم! ولی حیف،حیف که صبح که از خواب پاشم همه رو یادم رفته!
نگرانی نداره؟ نه داره! منتهی عمل میخواد...!!
امیدوارم عاقلشم و به فکر خونه ام باشم که بد خالیه!!



میگن تا توی موقعیت قرار نگیری نمیفهمی،حکایت من شده!

قرار شد چندتا کتاب ببرم واسه بچه ها ولی انگار دلم نمیومد!!

هی یکیشو برمیداشتم و میگفتم نچ حیفه اگه خرابش کنن؟بذار اون یکی رو میبرم... دوباره یکی دیگه،میگفتم اگه گمش کنن؟

خلاصه جدالی بود درونم!خیرو شر درونم به جون هم افتاده بودن!

تازه فهمیدم چقدر خسیسم!!خسیس نیستما! ولی خب این هم یجور خساسته دیگه!

دل و زدم به دریا و خیر درونم برنده شد، نه یکی نه دوتا... همه رو باهم بردم!

مراد از همه چندتایی بود که اسم برده بودیم و اونا نخونده بودن!5تا میشد!تقریبا هم حجیم!

الان یه حسی دارم،حسی شبیه دل نگرانی!!


خودم به خودم کلی بدوبیراه گفتم!

خوبه آدم مراقب وسائلاش باشه ولی نه دیگه انقدر!اونم الکی!والا...!

:)

برنامه تولید کردن با هدف ترویج ازدواج ساده!یعنی که مراسامارو ساده برگزار کنید انوقت ببین مراسمایی رو که میرن برای تهیه گزارش..!

فقط هزینه سفره عقدی رو که نشون میدن به اندازه پول یه پرایده! اینو میشه با یه حساب سرانگشتی فهمید! از نوع گل آراییش مشخصه که چقدر هزینه برداشته جالب اینجاس بین این همه به اصطلاح مراسمای ساده که رفتن من تا بحال میز شامشون رو ندیدم!

خب دیگه لابد نمیشده اون بخش مراسم پخش بشه و یحتمل سانسور شده! دیگه از ذکر نوع سالن و ماشین عروس و ... فاکتور میگیریم!

موندم این برنامه ها رو کی هدف گذاری میکنه؟لابد بهمن هاشمی! والا...

حیف وقت و هزینه و کلی انرژی که صرف میشه!خودم خیلی تلویزیون نگاه نمیکنم اما خب به هرحال روشنِ دیگه گوش آدم میشنوه و جذب میشی ببینی این همه دالامپ و دولومپ واسه چیه؟ بعدش هم با یه حالت چندش ناکی از اجرای برنامه و نوعش که بهت دست میده بهترمیبینی شبکه رو عوض کنی!

حالا بین این همه شبکه همون ترجیح میدی خاموش کنی و بیای سر سیستمت بشینی و بعد ببینی نچ اینجا هم همچین جای بدردبخوری نیست(البته دوراز جون وبلاگهای خودمون!منظور به بعضی اوقاته نه همیشه و همه جا) و یه باتون کذایی ورود داره که وقتی روش کلیک مییشه یه کامنتهای عجیب و غریب میبینی که باز هم ترجیح میدی این رو هم ببندی هرچند کار سختیه، و بری توخونه الکی بچرخی،تا چشمت بخوره به جزوه های زبانی که هفته پیش استاد داده وباید ترجمه بشه و این بهترین کاره!

خلاصه حرفم این بود که شما جیب مارو نزن رواج ساده زیستی پیشکش!!

اون از سریالاشون،این هم از برنامه هاشون!!

خدا عاقبت سیما رو ختم بخیر کنه! صدا که بماند!


تصویرنوشت: این عکس رودیدم خوشم اومد گفتم شماها هم ببینید "اینجا"

ت.پ.ق: درمورد پست قبلی هم بگم تاجایی که یادم بود اسم بردم

باقی رو هم گفتم یاامام رضا هرکی که میاد وبم و اومده و خواهد اومد رو بزودی زود بطلبید!


"حضرت باران بروز شد،دیدن بفرمایید!"  

***

اصبغ ابن نباته که از یاران بزرگوارِ امام علی علیه السلام است میگوید از حضرت علی علیه السلام شنیدم که در مورد امام زمان فرمودند:
«صاحب هذا  الامر الشرید الطرید الفرید الوحید»
صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است.

القاب آقای ما امام زمان... امام حی و حاضر ما... امام زنده ... امام و پیشوایی که بین ماست...

آواره...

رانده...

تک...

تنها...

خاک تو سر من...

همین.

علامه حسن زاده میفرمود:

یا صاحب الامر کجایی... مولای من شنیدم بر صحرا مسکن گرفتی....

گوش کنید!لطفا،حتما!

لینک


برگرفته شده از:milad-anarfarhad.blogsky.com

شبث بن ربعى " ، شخصیتی رنگارنگ !!

..

مسلمان شد..

سپس از قیام کنندگان علیه عثمان شد

سپس از یاران علی (ع) شد

سپس از خوارج شد

سپس توبه کرد

سپس در کربلا جزء سپاه یزید بود

سپس بین یزید و امام حسین (ع) دو دل بود

سپس با مختار به خونخواهی حسین (ع) پرداخت

سپس رئیس شهربانى کوفه شد

سپس در کشتن مختار شرکت کرد

نهایتاً در حدود سال ۸۰ هجرى مُرد..

 

 

خدا عاقبتمون رو  ختم به خیر کند !!

میگن تو قنوتتون این دعا رو بخونید

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنک رَحْمَةً إِنَّک أَنتَ الْوَهَّابُ

 

 

 

   ***********

دلم خواست این صوت رو مجدد بذارم

 


دریافت

 

 
 
 
یکی از دوستان بودن همیشه شب زیارتی امام حسین رو یادآوری میکردن
اکثرا پست میذاشتن!
و من کل اون روز حواسم بیش از بیش جم میشد! خب یوقتایی لازمه یادآدم بیاد که امروز پنجشنبه است!!
به هرحال
التماس دعا!
 
 

دریافت