**************
وقایع تاریخی:
حضرت امام رضا فرمودند: روز اول محرم روزی است که حق تعالی حضرت زکریا را مستجاب نمود.
در این روز جناب ادریس به آسمان بالا برده شد و سنهء 81 وفات محمد بن حنیفه فرزند علی(ع) واقع شد و در بقیع دفن گردید.1
شرحی از جناب مسلم:
مسلم بن عقیل، برادر زاده امیرالمؤمنین و پسر عموى حسین بن على (ع) بود. دودمانى که مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود.مسلم به افتخار دامادى امیرالمومنین علی علیه السلام نایل شد و با یکى از دختران امام به نام "رقیه" ازدواج کرد. این وصلت بر میزان فضیلت هایش افزود و او را بیشتر در محور «حق» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داددرجنگ صفین، وقتى که امیرالمؤمنین(ع) لشگر خود را صفآرایى مى کرد، امام حسن و امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل را بر جناح راست سپاه، مامور کرد.
مسلم، در دوران خلافت حضرت على(ع) در خدمت آن حضرت، مدافع
حق بود و پس از شهادت آن امام، هرگز از حق که در خاندان او و امامت دو
فرزندش، حسنین -علیهما السلام تجسم پیدا کرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاکش را
بر این آستان فدا کرد.
مسلم در کوفه:
مسلم براى یافتن خانه اى که شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در کوچه ها غریبانه مى گشت و نمى دانست به کجا مى رود. زنى به نام «طوعه»، جلوى خانه اش ایستاده، نگران و منتظر پسرش بود. طوعه شیعه و هوادار مسلم بود، اما این غریب را نمى شناخت. مسلم، جلو رفت و سلام داد و آب خواست....
زن آب آورد. مسلم نوشید. تنها مرد کوفه این پیرزن بود که
مسلم را امان داد. آن شب مسلم به عبادت و تهجد می پرداخت و فقط لحظاتی از شب را
چشم بر هم بست. فرزند طوعه وقتی سحرگاه مسلم را درخانه یافت نیروهای حکومتی را به
طمع دریافت جایزه به منزلش آورد و مسلم پس از نبردی دلاورانه و شجاعانه با ضمانت
امان نامه از دشمن صلح کرد و به نبرد ادامه نداد. اما امان نامه ای در کار نبود.
مسلم دستگیر شد و به کاخ عبید الله آمد. عبید الله گفت تو کشته می شوی. مسلم از
حاضران، عمر سعد را براى وصیت انتخاب کرد. سه موضوع را در وصیت هاى خود،مطرح کرد:
«قرض هایم را در کوفه با فروختن زره و شمشیرم بپرداز! جسد مرا از ابن زیاد تحویل
بگیر و به خاک بسپار! کسى را پیش حسینبن على(ع) بفرست تا به کوفه نیاید».
ولى عمر سعد که خبث و خیانت با وجودش آمیخته بود، در
همان مجلس، خیانت کرد و وصیت هاى سه گانه مسلم را، براى ابن زیاد،فاش ساخت و در
واقع، ماهیت پلید خود را آشکار نمود.
مسلم را به بالای دار الاماره بردند و بدنش را از بالای
دارالاماره به پایین انداختند.
امام حسین در مورد آن بزرگوار فرمودند:
خدا مسلم را رحمت کند که او به رحمت و رضوان خدا شتافت و
تکلیفش را ادا نمود و آنچه که به دوش ماست مانده است.
امام، آن گاه خبر شهادت مسلم را به زنان کاروان خویش هم
داد و دختر کوچک مسلم بن عقیل را طلبید و دست محبت بر سرش کشید. دختر متوجه
شهادت پدر شد. امام فرمود:
من به جاى پدرت... دختر گریست، زنان گریستند. امام هم اشک
در چشمانش حلقه زد. پس از شهادت اینان وقتى بعضى از رهگذران که از اوضاع کوفه به
امام گزارش مى دادند و از آن حضرت مى خواستند که برگردد و به کوفه نرود، امام
جواب مىداد: «بعد از آنان در زندگى خیرى نیست.» و به همه مى فهماند که تصمیم به
رفتن دارد.
1-معراج المومنین.سید محمدتقی مقدم
مسلم در کوفه:
چند روز پیش فیلمش رو نشون دادند ،
آرزو میکردم پیشش بود که بتونم بهش کمک کنم ،
.................
خدا قوت