و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

خیر و شر خواهر و برادر هم هستن 

اصن  پایه ی دنیا همینه!

مرگ و تولد درکنار هم!

شنیدن خبر فوت یکی از بستگان چنان داغم کرد که هنوز عوارضش مشخصِ!

حتی خبر قبولی توکنکور هم نتونست کاری کنه!در حد یه ولتاژ ضعیف عمل کرد!

اما به هرحال زندگی جریان دارد..!

ولی نمیدونم چرا جدیدا خبرهای (نگم شر) غیر خیر زیاد شده!

خدا خودش رحم کنه!مثل همیشه که رحم کرده!

دعا که بی اثر نمیشه!دعا کنید!

بگذریم انقدر همه مشکلات دارن و داریم که دیگه اینجا وقتش نیست!

اونایی که شیرنی قبولی میخوان بفرماین ادامه مطلب!

البته قبلش آرزو میکنم امسال بهترین پاییز براتون باشه!


برگ های پاییزی

سرشار از شعور ِ درخت اند

و خاطرات ِ سه فصل را بر دوش می کشند

آرام قدم بگذار …

بر چهره ی تکیده ی آن ها

این برگها حُرمت دارند...

درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است...

 

یه فحش مودب باید توآستینت داشته باشی،گاهی لازم میشه!

گاهی مجبوری الکی به به و چهچه کنی تا بتونی بعدش همچین نرم ضدحال بزنی!

تبلت هم آخه شد وسیله؟ درسته فراگیر شده،درسته میخوای بچه ات همه جوره امکانات داشته باشه تا دوروز دیگه نگه کم گذاشتی !درسته میخوای پیشرفت کنه با علم روز بقولی بروز باشه!

ولی وقتی pc داری و هرجور پیشرفت و برنامه و نرم افزار ازش ممکنه دیگه چ کاریه؟(اگه راست میگی و واسه پیشرفته!)

نه میخوای بروز باشی(مثلا) خب خودت که گوشی داری و برنامه هات بروزه! بازیهات هم!

دیگه چ لزومی داره یه پسربچه ی12 ساله تبلت فلان مدل داشته باشه؟

که بره لاین نصب کنه ؟حالا گیریم که همه کاربراش خاله و دایی و شوهر عمه و.. باشن (البته که اولشه دوروز دیگه پسردایی و دوست و همسایه و همکلاسی و اوووف...هم اضافه میشن) ولی اصن لازمه؟

اگه قصد بروز بودن و فراهم کردن امکانات که بدون تبلت هم میشه!

فراهم کردن امکانات به چه قیمت؟ماکه با این همه رعایت آداب و ادب بزرگ شدیم وضع و حال جامعه و هم نسلیامون اینه! وای به حال اینا...

پدرومادرا چرا انقدر بی فکرن؟درسته میخوان بچه هاشون کمبود نداشته باشن ولی میشه با یه تبلت دانش آموزی سروتهش رو هم آورد که سیم کارت نخوره که لاین و وایبر و صدجور برنامه دیگه رونشه نصب کرد!

-میگه واتس آپ رو داری من نصب کنم؟

گفتم نه من هیچکدوم از این شبکه هارو ندارم!

-میگه عه توچقدر عقبی!عمه ماروباش!...

واقعن عقبم؟؟

میگم باگوشی همین بس که تووبم میرم باقیش اضافه است!

-میگه نه دیگه ماس مالی نکن عقبی!!

میگن وقتی حوصله ی یادگیری مطلب جدید رو نداشتی بدون پیرشدی!گفتم نکنه پیری زودرس گرفتم !رفتم ی سرکی کشیدم بببینم محیطش چجوریاست دیدم همش الافیه طرف شیش تا بچه داره انوقت عکس نوشته از عشق و عاشقیای 18سالگی گذاشته!!

حالا باز این وب های ماها 4تا متن و خبر یا معرفی کتاب بینش پیدا میشه ومیشه نتیجه مثبت گرفت

ولی اونجاها نه!!

بگذریم خود اون شبکه ها نوشتن درموردش بحثیه جدا مخلص کلام این بود که حریف نشدیم منصرفش کنیم از خرید تبلت ...

اینکه ی نووجون داغ و کنجکاو و ممکنه براش صفحه ای  بازشه که نباید...

کاری که از دستمون برنمیاد ولی اگه کسی میخونه که خودش بچه داره لطفا حواسش بیشتر جم باشه!!

*عکسها رو از سوژه نگار برداشتم


نصف شبی چه حس های خوبی سراغ آدم میاد!!!

 آدم باس واسه ی همچین حسهایی خداروشکر کنه!

زنده باد خاطرات خوبی که حس های خوبی یادت میندازه






31 ثانیه زمزمه کن 


دریافت

هی نوشتم،هی پاک کردم!

آی بدم میاد از این نوع پستها!

یوقتایی میشه دیگه،ی پست اینجوری!

وقتی با کسی صحبت میکنی خیلی راحت میتونی منظورت روبرسونی!

اگه یوقت منظورت رو اشتباه متوجه بشه میتونی توجیحش کنی!(یا بعضی وقتها لازم باشه ماس مالی کنی)

میتونی احساساتتو بهش منتقل کنی!

با کم و زیاد  کردن تن صدات با مکث کردن و ...

 بالاخره طرف خنگ هم باشه ی چیزایی دستگیرش میشه!

اما اگه بخوای منظورت رو یا بدتر حست رو نوشتاری به کسی منتقل کنی 

باید ساعتها روی جمله بندیت فکر کنی 

باید بارها متنت رو با همون حس بخونی

باید چندین بار جای نقطه و ویرگول و علامتهای نوشته ات رو تغییر بدی 

باید با همون حس بارها به نوشته ات از روی مانیتور نگاه کنی!

باید ...

باید از سه نقطه استفاده کنی!

خوبه خوشم میاد بعضی وقتها، بعضی از طرف مقابل ها  سنسورای حسیشون قویه!(مثل خودم تیزن)

ولی اگه طرف تیز نباشه یا تیز باشه ولی خودشو به کندی بزنه

انوقته که پدر نت و وب و وورد و کیبوردتت درمیاد...

انوقته که دیگه میگی همون بهتر که قابیل باشی!

نه قابیلِ هابیل، بلکه قابیلِ یه حس!

تا یه پست اینجوری بخونیم (خودمو میگما)سریع میگیم هان ی سر قضیه عشق و عاشقیه!

کاش همه مشکلات عالم به همین عشق و عاشقیای زپرتی ماها ختم میشد!

بله عرض میکردم که چقدر بده حس دلتنگیت رو نتونی نوشتاری منتقل کنی!

چقدر بده بیای ببینی جا تر و بچه نیست!

بعد یه مدت که میای وب انگار یه آدم تازه واردی،حس بدیه!

انگار از همه جا بیخبری!!

به هرحال تن همه سالم و دل همه خوش!



مخاطبین این نوع انتقال حس

هم مجازین،

هم حقیقی،

هم نیمه مجازی!

یکیش هم نمیدونم جزء کدوم دسته بذارم !




رسول اکرم)صلی الله عیله و آله)میفرمانید: حیا ده جزء دارد که نه جزء آن در زنان است و یک جز دیگر در مردان.


امام علی (علیه السلام) میفرمایند: اوج حیا این است که آدمی از خودش حیا کند.



اون روزایی که وبم رو بسته بودم و مثلا درس میخوندم!

وقتی میرفتم سر کتاب به محض دست گرفتن اِتودم کلی حرف میومد توسرم

کلی توذهنم پست میذاشتم کلی هم مینوشتم گوشه کنارای چرک نویسام!!

اما حالا که میخوام ،حالا که باید ،حالا نیست!

تابوده و هست همینطوری بوده وقتی به چیزی یا کسی نیاز داری نیست!

حالا دیگه کلمات و حروف هم برای من کلاس میذارن!

میخوان نباشن!

نباشن که نباشن مثل خیلیا که نیستن!!

تو هم پرروتر باش ،اصلن باید پرروتر باشی!

برگرد ، برگرد به سبک خودت!

برو پستی بذار که تیکش رو داشته باشی توموضوعاتت بزنی!

نه در حق خودت ،نه درحق دیگران و نه درحق وبت اجحاف نکن!




...

من فقط روبه روی گنبد تو خم شده ام

کمرم غیر در ِ خانه ی تو تا نشود

هرقدر باشد اگر دور ِ ضریح تو شلوغ

من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود 

...




بر سر هر لقمه بنوشتـه عـیان

کـز فلان بـن ،فلان بـن ،فلان

هین توکـل کن، ملرزان پا و دست 

رزقِ تو، بر تـو ،زتو عاشق تر است

...

بر سر هر لقمه بنوشتـه خــدا

این نصیب است بر فلان شه یا گدا

بخشی از انیمیشن شهید دکتـــر چمـــران




دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 20 ثانیه

کاری از رضا میر کریمی

با صدای پرویز پرستویی



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادم نیست کلیپ رو از کجا برداشتم
حلال کنید بدون ذکر منبع!

کاشف به عمل اومد که از اینجا بوده

نوشته از پذیرفتن خانمهای بد حجاب معذوریم

بعد میری میبینی فروشندش بدحجابا رو گذاشته توجیب چپش!!

نمیخوام بگم ماها خیلی محجبه ایم و روبند میزنیم میریم بیرون

نه! امــا حجابمون رو حفظ میکنیم اینا دیگه فکر میکنن مفازه هم شده حالِ خونه اشون!

نگرانم یوقتی از حال برن!


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ی دوست دارم خیلی باحجاب نیس!

ن اینکه بگم خیلی داغونِ نه ولی خب اونطور که باید نیس!

قبلا که مجرد بود باز یکم بیشتر رعایت میکرد اما الان نه!

هیچوقت هم حرفهام اثر نداشته!فکر کنم خلوص نداشته!

به هرحال ارتباطم رو قطع نکردم!که بره بگه چادریا اِلنُ بِلَن!

اما هرکاری کردم براش!

یوقتی باهم بیرون بودیم و آستین مانتوش کوتاه بود، اولین جایی که رسیدیم

براش یه ساق خریدم (خداییش 9 هزارتومن پول ساق دادم، از اونایی که روش گیپور کار شده خیلی هم خوشگل بود!)

اما چه میشه کرد؟طرف وقتی نمیخواد!

یه چادر رنگی سوغاتی برام از تبریز اومده فوق العاده زیباست

میخواست بره یه ممهمونی گفتم بیا اینو ببر بپوش!( پیشنهاد این چادرمو به مامانم هم نمیدم)

سرکرده کلی به به و  چهچه کردم که ترغیب بشه

بعدش گذاشته زمین میگه وای ول کن سخته!سارافون میپوشم خو!!!

خب چیکار میشه کرد؟

نه خداییش کاری میشه کرد واسه این؟؟

چندوقت پیش گفت بیا بریم خرید پیچوندمش! رابطه ام رو محدود کردم به رفت و آمد خونگی!

دلم نمیاد دوستیمو باهاش بهم بزنم!

ولی انگار کم کم داره از اون مَچ بودنمون کم میشه! دوستدارم بیارمش توراه!

ولی حیف؛ اونی که خواب باشه رو میشه بیدار کرد

ولی اونی که خودشو بخواب زده رو نمیشه!


...

بوی زهــرا و مــریم و هاجـــر

از پَر چـــادرت سرازیـــر است

بشکنـَــد آن قلــــم که بنویسد:

دِمـُده گشت و دست و پاگیــر است


توی بال فــرشـته ها انگــار

حفظ ،وقت عبور می آیــی

کوری چشـــم های بی عفت

مثـــل یک کــوهِ نـــور می آیــی ...


(بخشی از شعر بوی باران سروده وحید مصلحی)

شنیدید و حتی حس کردید که میگن به دلم افتاد!!

چقدر حس خوبیه این به دل افتادن!


چهارشنبه؛

 بین نماز مغرب و عشاء تلویزیون مدیحه سرایی گذاشته بود و تصویر حرم حضرت معصومه رو پخش میکرد!

یه لحظه تودلم گفتم خوشبحال اونایی که الان اونجان

 رنگ زردِخوشگل گنبد که کلی هم چراغونی شده بود،دلم رو لرزوند!

پنجشنبه؛

قرارمون خونه ی خواهرم بود یکی دوبار هم اسم قم رو آوردیم ولی تصمیم تغییر نکرد

تا اینکه دم دمای غروب قرار خیلی مقتدرانه و شیک و مجلسی تغییر کرد و ... ؛

11 شب پارکنیگ شرقی حرم،ورودی 8 ....

و چقدر دلچسبه این زیارت

تا بحال زیارت کریمه ی اهل بیت با این شور و حال نصیبم نشده بود

جمعه ؛

یه دعای ندبه ی خیلی دلنشین تر از همه ی ندبه ها...!

یادم نمیاد کی توی جمکران ندبه خونده بودم!! از بی لیاقتی خودم کلی خجالت کشیدم!!

ولی کَرمِ صاحبخونه بازهم دست مارو گرفت 

با یه حالِ خوشی بدرقه امون کرد!



پی نوشت :


1-همیشه زیارت ها دلنشینن! روزی هرساله اتون زیارت ائمه و معصومین.


2-درمورد پست قبلی هم بگم ما که منکر خوبی آقایون نیستیم(الکی؛ ی عده اشون) 

ولی خب خانما همینجوریش که هوا خودشون رو دارن این مناسبت هم که بود دیگه نور علی نور شده بود

بیشتر بازدید کننده هام هم خانمن اصن ی وضعی.. گفتم یکم بیشتر از حد معمول بکوبونیم این قشر ضعیف جامعه رو (آیکون خنده)

ان شالله عاقبتتون بخیر باشه حلال کنید!




ثنا:خب حالا روز پسر کیه؟

خاله:روز پسر نداریم که !

ثنا:عه؟ مگه امام حسین پسر نداشته؟

خاله:چرا ؛ولی مثلا روز جوان داریم روز تولد پسر امام حسین

اما روزِ خاصی به اسم روز پسر نداریم!

(عصر دیروز،مکالمه ی دخترعمو و نوه اشون!!)


خب بچه اس دیگه! سوال براش پیش اومده تازه قانع نمیشد کلی پیچوندیمش تابیخیال شد! مثلا اینو بخونید :

یه سوال ما روزمادر داریم! روز پدر داریم! روز دختر داریم! روز کارگر ، روز-مهندس، روز-معلم،روز بهزیستی، روزکودک، روز درخت کاری داریم! روزه کله پوک داریم !( اینجا منظور همون پوکی استخوان هست ) ولی چرا روز پسر نداریم؟ یعنی درخت آدمه اما پسرا نه؟!!

 به هرحال نیست دیگه!

میگن خداوند لبخند زد و دختر آفریده شد!

اصن چقدر لطیفه!(یادمه توپست بانو یکی پرسیده بود اگه باز هم بدنیا بیاید دوستدارید بانو باشید؟)

بخاطر همین لطافتشه که میگم اگه صدبار دیگه هم بدنیا بیام دوستدارم مونث باشم!

حتی یه حدیث از پیامبر هست که فرمودند:

از نشانه های خوش قدمی زن آن است که نخستین فرزندش دختر باشد.(بحارالانوار-ج101-ص98)

چقدر واقعن دختر محبوب خداست

حالا من دلم میسوزه واسه اون دخترایی که قدر خودشونو نمیدونن!

لطافتشون  رو برای هرکسی خرج میکنن!

از امام صادق حدیث هست که فرمودند:

پس از تولد دختر،فرشته ای از جانب خدا مامور محافظت از او میشود.(وسائل الشیعة-ج15-ص104)

اصن من  شیفته ی این تبعیضم! حواسمون به اون فرشتهه باشه!

کلا که دختر آفریده ی خاص خداست

میگید نه؟ بعدش که میشه خواهر چی؟ پس معلومه خاص بوده که خواهر میشه!

خاصِ که مادر میشه...

اصن اسماشون هم خاصِ!

یه کسی نوشته بود دیگه حتی اسم خمیردندون رو هم اسم دخترونه میذارن خو مگه ما چمونه؟

اون یکی جواب داده بود تا وقتی نسیم و پونه هست کی دلش میخواد غلام نعنایی بزنه  خو؟؟

همین دیگه ! کلا برتری دارن به پسرا


خلاصه که اصل مطلب میلاد گلِ دخترای عالم حضرت معصومه است

تبریک به امام عصرمون،

تبریک به همه ی محبانش ،تبریک به همه ی پیروانش

روز خواهرای گلم که میان توی این وب مبارک!!

 

دعوتید به ادامه ی مطلب


با کلیک روی باتوون آبی کذایی  وارد دنیای اینوری میشم!

وکلی وقت واقعی رو هدر میدم شاید بی انصافی باشه بگم کلش هدره!

شک نکن بی انصافیه! تودنیای اینور کلی مطالب خوب خوندم که کلی افکار و مسیرمو تغییر داد!

خداروشکرسمت و سوی خوبی بود!

کلی هم آدمای جدید برام واقعی شدن که اونا هم تجربه های خوب و دوستان خوبتری برام شدن!

بگذریم که دنیای اینوری هم مثل دنیای اونوری (این قسمت برداشت آزاده و خواننده سمتیی که هست رو  خودش انتخاب میکنه ) کلی حرف و داستان داره واسه گفتن!

برای نوشتنش هم جون میخواد.

تازه فهمیدم اکثرا بی دقتن فقط صفحه ی اول وب رو نگاه میکنن و میرن

اصن نمیگن این کنار منارا یه صفحه ای باشه یه پیام کوتاهی یه نشونی ...

حالا خودم همه ی وبی رو که برم زیرو رو میکنم حتی تمام کامنتها رو میخونم

(الان شمایی که میگی توبیکاری؟! نخیر بیکارِ بیکار هم نیستم ،من میگم آدم هرکاری رودرست حسابی انجام بده بهتره ،تویی که وقت گذاشتی با این سرعت اینترنت صفحه باز کردی ،وب باز کردی خب قشنگ متن رو بخون دیگه! نظر بده چرا میای تبلیغ میکنی و میری؟ آی خوشم میاد ازاونایی که پیامای تبلیغاتی رو تایید نمیکنن!!

واسا زود قضاوت نکن،

بله خودم که تبلیغ میکنم خصوصی کامنت میذارم که بروز شده یا اول نظرمو میگم بعد تهش مینویسم بروز شده! حالا شاید یه باری خدایی نکرده تبلیغ شده باشه بدون رعایت این موارد ولی احتمالا ناخواسته بوده!)

میگی چه کاریه کنار منارا بنویسی خب رو صفحه بذار؟!

آخه هر حرفی رو نمیشه رو صفحه اول گذاشت نه اینکه بگی همه نخونن نه !از خودت خجالت میکشی

از کم طاقتیت؛ از اینکه شاید توی خواننده با شور و سرحالی اومدی وب باز کردی لازم نیست همون اول یهویی با یه پست خسته روبروشی که!کم کم بعد دوسه دور توی وب بالا و پایین کردن بخونی براخودت بهتره

درسته اینجا جاییه که از دلت و احوالاتت بنویسی اما همیشه میانه روی خوبه

خب باید دقت کنی همیشه غم و غصه ومشکلات رو اینجا نیاری و همه ی حرف دلتو رو اینجا ننویسی!

اما یوقت دیگه مجبور میشی!

انقدر هم بخدا گفتی دیگه روت نمیشه !میگی بذار یجوری یه همراه پیدا بشه و با یه ذکر یا یه حرف تورو دلداری بده

لااقل دلت خوش میشه !

اینجوری میشه که اون کنار منارا توی یه قسمتی بنام گاه فرست یچیزی مینویسی اما کسی نگاش نمیکنه!

و تو همچنان دلت سنگینه! دیگه کار بجایی میرسه که علنن میری میگی بابا بیاید این قسمت

میبنی نه! باز هم نمیشه !مجبور میشی پست بذاری!!

و ...

 



دریافت

 

چقدر سخته ساعتها بنویسی و پاک کنی تا بتونی

یه پست خوب بذاری که ارزش خوندن و دیدن داشته باشه، که نتونی!

چقدر بازدید کنندهام کم شدن!

پایین اومدن عددش برام مهم نیست!

مهم اونایین که میومدن ولی حالا نیستن!

چقدر ساعت زود میگذره!

یه بار نشد به دلخواه ما پیش بره و کندتر تیک تیک کنه!

میرم برای نماز، پست جدید باشه برای آخر شب.

یا علی!

3

6

5

 میتونن کلی راز داشته باشن

میتونن حکم ممانتین رو داشته باشن ، که یادت نره چه کردی و چه نکردی!

وقتی میذاری کنارهم میشه 365

 و اولین چیزی که به ذهن آدم خطور میکنه اینکه بگه:عجب زود گذشت!

میگن لحظه ی مرگ آدم از دوران کودکی تا همون لحظه رو یکجا میبینه 

(منظور اینه که همه ی اتفاقات بیادش میاد)

این عدد تومقیاس کوچیکترشه! یعنی کل سال رو یادت میاد...!!

از روزی که خبر تغییر آدرس بلگفا به بلاگ رو به استادم گفتم و دلنــامه رو بستم،

 تمام فکر و ذکرم شده بود اینجا واسه جشنواره داشتم تمام سعیمو میکردم امـا نشد..!

خدا گفت خیلی داری تند میری یکم واسا یکم چوب ندونم کاریاتو بخور

یکم سختی و استرس و غم دوری و حسرت بخور تا قدر عافیت بدونی!

بگذریم از یجایی ب بعد داستان عوض شد

ریتم خودشو گرفت!آدمای جدیدی اومدن !

بهمن ماه بهترین شبهای وب گردی من بود!!

شبهای بلند زمستون و وقت آزد!

به هرحال آدما بنده ی عادتن،یوقت به کارای بد عادت میکنن!

یوقت به کارهای خوب

این میتونه درمورد مکان و شی هم صادق باشه!

من عادت کردم به وبم!

ب بودنهاش و نوشتن ها و همدردی هاش!

کلن یادِ پاییز و زمستون پارسال افتاد توسرم!

بگذریم طول و تفسیرش ندم!

امیدوارم اون هدف و نیتی که توی اول کار داشتم رو بهش برسم

نذارم باری به هرجهت بره!

بالاخره یروز اسمت رو میذارم تولیست شرکت کنندگان اون جشنواره، مقامت مهم نیست هدفت مهمه!

با خیلیا اینجا آشنا شدم حداقل اینکه گروه های خوبی بودن و هستن

محبتشون همیشه شامل حالم شده!

امیدوارم هرجا هستن

تنشون سالم و دلشون خوش باشه

جمله ی تاریخی خودم رو میگم :)

قلبتون پر از خدا...