هی نوشتم،هی پاک کردم!
آی بدم میاد از این نوع پستها!
یوقتایی میشه دیگه،ی پست اینجوری!
وقتی با کسی صحبت میکنی خیلی راحت میتونی منظورت روبرسونی!
اگه یوقت منظورت رو اشتباه متوجه بشه میتونی توجیحش کنی!(یا بعضی وقتها لازم باشه ماس مالی کنی)
میتونی احساساتتو بهش منتقل کنی!
با کم و زیاد کردن تن صدات با مکث کردن و ...
بالاخره طرف خنگ هم باشه ی چیزایی دستگیرش میشه!
اما اگه بخوای منظورت رو یا بدتر حست رو نوشتاری به کسی منتقل کنی
باید ساعتها روی جمله بندیت فکر کنی
باید بارها متنت رو با همون حس بخونی
باید چندین بار جای نقطه و ویرگول و علامتهای نوشته ات رو تغییر بدی
باید با همون حس بارها به نوشته ات از روی مانیتور نگاه کنی!
باید ...
باید از سه نقطه استفاده کنی!
خوبه خوشم میاد بعضی وقتها، بعضی از طرف مقابل ها سنسورای حسیشون قویه!(مثل خودم تیزن)
ولی اگه طرف تیز نباشه یا تیز باشه ولی خودشو به کندی بزنه
انوقته که پدر نت و وب و وورد و کیبوردتت درمیاد...
انوقته که دیگه میگی همون بهتر که قابیل باشی!
نه قابیلِ هابیل، بلکه قابیلِ یه حس!
تا یه پست اینجوری بخونیم (خودمو میگما)سریع میگیم هان ی سر قضیه عشق و عاشقیه!
کاش همه مشکلات عالم به همین عشق و عاشقیای زپرتی ماها ختم میشد!
بله عرض میکردم که چقدر بده حس دلتنگیت رو نتونی نوشتاری منتقل کنی!
چقدر بده بیای ببینی جا تر و بچه نیست!
بعد یه مدت که میای وب انگار یه آدم تازه واردی،حس بدیه!
انگار از همه جا بیخبری!!
به هرحال تن همه سالم و دل همه خوش!
مخاطبین این نوع انتقال حس
هم مجازین،
هم حقیقی،
هم نیمه مجازی!
یکیش هم نمیدونم جزء کدوم دسته بذارم !