و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

خیلی اتفاقی وارد وب یکی از دوستان شدم"اینجا" نوشته ی کنار هدرش بدلم نشست...یه حدیث از حضرت امیر.

چقدر خوبه که بعضی ها حدیثای اینجوری رو انتخاب میکنن یه تلنگر خیلی محکمی میشه..."چشم ها دام های شیطانند"...

نگاهامون...حواسمون به نگاهامون هست؟؟؟

نگاه های معنی داری که میکنیم....شاید هم از قصد نباشه ولی خب طرف مقابل یه برداشتی کنه....

بعضی چشم ها برق خاصی دارن ...مواظب چشم بودن از مواظب زبون بودن سختره....

زن و مرد هم نداره...گاهی حتی از پشت شیشه ی عینک هم برقش معلومه...

چشم یکی از کوچکترین اعضای آدمِ  که خودش به تنهایی می تونه گناهای زیادی رو  ایجاد کنه...


اوچشم هایی را که به خیانت گردش می کند میداند واز آن چه درسینه ها پنهان است با خبر است.(غافر/19)


"امام صادق(ع) فرمود:" چه بسا یک نگاه کوتاه، حسرت بلند و درازی را به ارث بگذارد".





ادامه ی مطلب  قسمتهایی از متن یه سخنرانی هست  خودم که خوشم اومد ساده گفته شده"منبع"

+به قول یکی از استادام دلِ دیگه هرچی که چشم ببینه میخواد ولی میشه آدمش کرد...




همه ی ماها هرچند مشکلاتی داریم،هرچند یکی سبد کالا نگرفته ،یکی بعد از 20سال کار هنوز بازنشسته نشده ،یکی هنوز رسمی نشده و استرس داره که این ماه از کار بیرونم میکنن یا ماه دیگه، یکی .... اما تهش چی؟؟ ته تهش اینه که ما ها باهم یه خانواده ایم...

درست که هرکسی توی زندگیش یسری مشکلات داره همیشه هم مالی نیست و همیشه هم تقصیر دولت نیست...ولی

وقتی یه شهید میارن همه میریم استقبالش...وقتی به اعتقادات و مقدساتمون چپ نگاه کنن همه اعتراض میکنیم ،پیر و جوون هم نداره....

ما ها وحدت داریم..ذاتمون خوبه شاید بخاطر یسری مشکلات یکم باهم بدتا کنیم اما باطنن بدخواه نیستیم...

....

به قول امیرعلی امروز راهنمایی خیلی شلوغ بود دمشون گرم :)

(عکسهای راهنمایی امیرعلی رو دوستداشتید ببینید )


(ای مسلمانان) دسته جمعی به ریسمان خدا چنگ بزنید و اختلاف و تفرقه را کنار بگذارید، و نعمت خدایی را که میان شما الفت برقرار کرد، در حالی که دشمن همدیگر بودید، به یاد بیاورید(آل عمران/103)


 

همیشه میگیم توکل برخدا و میریم دنبال کارمون اما این توکلی که میگیم واقعا توکلِ؟؟؟
یه داستانی خونده بودم مضمون به نقلش این بود که :یه کوهنوردی توی یکی از کوههای برفی گیرمیافته و بعد از مدتی یه صدایی میشنوه که میگه اگه بخدا اعتماد داری و توکل بهش کردی طناب رو پاره کن اما مردد میشه و میگه اگه طناب رو ببرم که میافتم و میمیرم ...تا اینکه چندروز بعد تن یخ بسته اشو آویزون از طناب پیدا میکنن، اون مرده بود درحالی که فقط یک متر از سطح زمین فاصله داشت....
نمیدونم گاهی با خودم میگم نکنه توکل کردنای ماهم از این نوع باشه میگیم توکل کردیم و اعتماد داریم بخدا ولی اگه همین الان یه ندایی از سمت خدا بیاد که فلان کارونکن یا فلان جایی که میخوای بری رو نرو...انوقت چی؟؟بهش اعتماد میکنیم یا مردد میشیم؟؟

"اساساً کسى که به خدا معرفت دارد، مى‌داند که به مقتضاى حکمت الهى، امور به واسطه اسباب تحقق مى‌یابد. گاهى اسباب، مادى و طبیعى است و گاه معنوى است و بسا اسبابى غیرعادى و خارق العاده است. به هر ترتیب حکمت الهى ایجاب مى‌کند هر پدیده‌اى از طریق اسباب خودش محقق گردد از این رو علم و شناخت به خداوند و حکمت او موجب معرفت به مقتضاى حکمتش مى‌گردد و در نهایت، تکامل انسان بستگى به همین نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمایش قرار مى‌گیرد وگرنه انسان تکامل نمى یابد، زیرا تکامل انسان در گرو انجام وظایف بندگى است"

دارم با خودم کلنجار میرم که اگه تو هم توکلت برخداست پس از این اتفاقای که داره برات یکی یکی میافته نباید بترسی و بدونی که تو تمام سعی و تلاشت بوده برای بهترین و در راه خودش بودن پس نشدن و طبق میل تو اتفاق نیافتادن حکمت خداست...پس این همه که میگفتی توکل برخدا کجا رفت؟؟
ادامه ی مطلب کمی پیرامون توکل....

وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. (الطلاق/ ٣)
و هر که بر خدا توکل کند، پس وی او را بس است



**میلاد امام حسن عسگری مبارک

چشم روشنی صاحب الزمان صلوات**




بعضی وقتها یه اتفاقی میافته که توی یه لحظه جای زمین و زمان برات عوض میشه...یه اتفاقاتی که با اومدنش اشک هم همراهشه و هیچیزی جلو دارش نیست...و تو فکر میکنی آخر خطی و همه چیز تموم شده...یه لحظه همه چیرو میبازی و خدا رو یادت میره و میای وبتو میبندی...

اما خدایی که دراین نزدیکیست خوب حواسش بهت هست....حتی اگه تو کوتاهی کرده باشی و تقصیر خودت باشه که اتفاقای زندگیت باب میلت نمیشه ولی اون همه رو از روی حکمتش به نفع تو تغییر میده...

امروز وقتی وبمو بستم و گفتم دیگه نیستم حرفهای خوبی از دوستام شنیدم یکی میگفت توی این فضا که داری اینجوری مطلب میذاری اگه میدون رو خالی کنی به نفع شیطون بوده ،به نفع کسایی بوده که میخوان علیه دین و قرآن فضای مجازی رو پر کنن.. یکی میگفت وبت که ببیننده داره رو میخوای ببندی؟؟تازه یکیشون منو فرستاد توی قبرستون حلال ها.... القصه دلم سوخت واسه ی وبم که با این همه ببینده و مطالب خوب... والبته این همه زحمتی که کشیدم واسه بروز کردناش...تصمیم گرفتم نرم... و از حرکت عجولانه ی خودم شرمنده شدم که چرا توی یه لحظه لطفهای خدام رو فراموش کردم و همش میگفتم تو صدامو نمیشنوی ،تو منو فراموش کردی و... ولی خدایی که من دارم هیچکس نداره شب دوشنبه یچیزی خواستم ازش صبح نشده جوابمو داد اما امروز چقدر بی رحمانه رفتار کردم چشممو بستم و دهنمو باز کردم...خدایا ببخشم بابت امروز...

اگه حوصله ی خوندنشو دارید بیاید ادامه ی مطلب میگم چه اتفاقی افتاده بود...



اگه یه دخترخانمی باپوشش نامناسب (یا یه آقا پسری) رو توی خیابون ببینید؛ یا اصلا یه دختروپسری که از ظاهرو رفتارشون مشخصِ که با هم دوست هستند و رفتار ناشایستی رو توی جامعه دارن ،چند درصدمون میریم جلو و بهشون تذکر میدیم؟؟؟
با لحنی مودبانه و البته رعایت حریم (یعنی یه آقا یه کاره نره به خانم بد پوشش یا... تذکر بده با احترام و رعایت حدود) چند درصدمون تذکر میدیم؟؟یا اصلا برامون مهمه؟؟ یا خیلی راحت میگیم به ما چه موسی به دین خود....الان بریم بهش بگیم برمیگرده میگه به توچه دوتا فحش هم نثارمون میکنه!!چقدر اهمیت داره امر به معروف که حداقل وجدانمون آروم باشه و بگیم ما سعی خودمون رو کردیم و وظیفه امون رو انجام دادیم حتی اگه به ما بی احترامی کنن!؟
هرچند عده ایشون بی حیاتر از این حرفان و برخورد بدی با طرف میکنن اما به هرحال یک وظیفه است...
من خودم پیش اومده که به دوستام بگم و راهنماییشون کنم و ازشون بخوام که مواردی رو رعایت کنن اما توی خیابون و مترو ...هرچند خیلی میبینم اما نمیدونم چرا نمیتونم برم جلو؟؟شاید بخاطر رفتاریه که چندسال پیش یه دخترخانمی با مادرم سر این موضوع داشت. میگم الان دوست پسرشو میفرسته میاد دوتا حرف هم به آدم میزنه ... بعضی وقتها هم میبینی طرف خیلی از تو بزرگتره و روت نمیشه بهش تذکر بدی ...
یجایی خوندم از آداب امر به معروف اینه که خودت رو پاک و منزه ندونی شاید همونی که الان خطایی کرده صفات پسندیده ای داشته باشه و بخاطز اون مورد محبت خدا قرار گرفته باشه و این کارش از سر بی توجهی و غفلت بوده باشه.
نمیدونم ... خدا عاقبتمون رو بخیر کنه با این همه کوتاهی هایی که توی انجام دستوراتمون داریم بعنوان یه مسلمون...



یه پیشنهاد کاملا باربط    

باتشکر از aminov   


      ای فرزند آدم،

    ملائکه ی من شب و روز مواظب تو هستند؛

    آنچه را میگویی و انجام میدهی، کم یا زیاد،همه را می نویسند.

    آسمان برآنچه از تو دیده است شهادت میدهد و زمین برآنچه روی آن انجام داده ای گواهی میدهد.

    خورشید، ماه و ستارگان برآنچه میگویی و عمل میکنی شهادت خواهند داد.

    خود نیز برقلب و بر اعمال مخفی تو آگاهم.

    پس از خودت غافل مباش!



دارم دنبال موضوع میگردم واسه  یه پست جدید...

از چندتا از دوستان هم کمک گرفتم هرکسی یه موضوعی پیشنهاد داد اما این میون یکیشون حرف خوبی زد گفت:هرکاری میکنی برای خدا باشه با اعتقاد بنویس تا با اعتقاد خونده بشه....

خودش شد یه موضوع ...اینکه چقدر توی کارامون اخلاص داریم حتی توی نوشتنامون؟؟؟

نه فقط کارهایی که دیده میشه ؛ریای ظاهر و عمل به قصد خودنمایی در پیش مردم (ریای آشکار) مثلا نمازسروقت خوندن و حرفهای خوب زدن امــــــا کارهایی که ظاهری نیست و خودمونیم و خودمون...مثل همین نوشتن...

توی نوشتن و گذاشتن یه پست جدید قصدمون خوب نشون دادن خودمون و شخصیتمونِ؟؟؟یا نه اینکه میایم و از مسائل روز مینویسیم واقعا برامون دغدغه شده؟؟؟اینکه مدام از انتظار برای امام زمان مینویسم چقدر توی رفتارمون منتظرشیم؟؟

خالص شدن برای خدا کارِ سختی اما شدنی...



     برای تبریک گفتن میلاد پیامبر و امام صادق یه شعر زیبا تقدیم شما...

     انشالله عیدی بگیرید...

     التماس دعا.

      :)

 

امروز که طبق معمول به دنبال جمع آوری مطالب از مقالات و..بودم چشمم خورد به این نوشته که دقیقا با همین رنگ نوشته شده بود

اگر دو سه ماه از رابطه تان گذشت اما او درباره شما به خانواده اش چیزی نگفت، بدانید که قصد ازدواج با شما را ندارد. ..

یادِ چندتا از دوستانم افتادم که توی این مسیر افتادن که با قصد ازدواج ارتباط دوستی برقرار کردند و الان بعد از گذشت مدتها هنوز خبری نیست...
اینکه همه اشون به قصد ازدواج باهم دوست میشن ولی بعد از یه مدت اصلا قول اولیه اشون یادشون میره و بعد میشه وابستگی و عادت کردن و ...
میدونم هرچقدر هم که از لحاظ عاطفی و مالی و... تامین باشی باز هم یه خلاء ای احساس میشه 
اصلا  " از نظر اسلام زن و مرد دو موجودی هستند که مکمل یکدیگرند و خداوند مهربان آنها را برای همدیگر آفریده است. قرآن کریم می فرماید: از نشانه های (قدرت) اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید، تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد..."(روم / 22)
اما میشه این خلاء رو کنترل کرد تا از راه درستش تکمیل بشه...






میخواستم این پست رو اختصاص بدم به تلاوت قرآن و اینکه چقدر ازش دوریم یا اصلا چقدر به یادشیم و عمل میکنیم به حرفاش ...

اما نمیدونم چی شد این میون که میگشتم چشمم خورد به این آیه و جهت رو تغییر داد...


"وبه بندگانم بگو که آنچه نیکوست برزبان آوردند." اسرا/53...


باخودم گفتم زبــان همون چیزی که باعثِ همه ی اتفاقات جهان میشه.

دوستی و دشمنی ،برقراری ارتباط ،علم ،ابراز محبت و....

اینجوری شد که وقتی دنبال گناه زبان رفتم و گشتم همش سرم رو به نشانه ی تاسف تکون میدادم..که ای داد بر من...من کجای کارم؟؟؟

 چرا وقتی میشه درمورد مسائل خوب حرف زد وقتمون رو هدر میدیم و این زبون رو بیهوده حرکت میدیم؟؟

چرا این روزا از زبونمون برای امربه معروف کمتر استفاده میکنیم؟؟؟و هر حرفی رو هرجایی میزنیم بدون اینکه توجه کنیم این حرف حتی واسه یه نفر ضرر داره....

چرا موقع دعا کردن حسادت میکنیم و کمتر واسه ی دیگران دعا میکنیم و هی تند تند اسم خودمون و خواسته های خودمون رو به زبون میاریم؟؟البته همه اینظوری نیستن یه عده ای حسود و کوته بین اینجورین که نمیدونن وقتی واسه دیگران دعا کنن دعاهای خودشون بیشتر مستجاب میشه...

القصه ،این زبان که سرسبز به باد دهد جای حرف بسی بسیار دارد حضرت علی فرمودند زبان حجمش کم ولی جرم آن بسیار است...


زبان = ترجمان دل ، نماینده ی عقل ، کلید عقل و مهم ترین دریچه روح آدمی است. آنچه بر صفحه زبان و در لابلای گفته های انسان ظاهر می شود، نمودی از آن چیزی است که بر صفحه روح انسان نقش می بندد.زبان در عین این که یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند ،ابزاری برای رشد و روابط با دیگران بوده، در عین حال آفات فراوانی نیز دارد و می تواند سرچشمه گناهان بی شماری باشد


سودی که این جستجوها واسه من داشت این شد که یه قراری بذارم بین خودم و خدا که شاید بد نباشه شماهم بدونید اینجوری شاید جرقه ای هم توی ذهن شما زد ...

گفتم خدایا من دیگه غیبت نمیکنم (حتی اگه توی ذهنم خواستم غیبت کنم)...اگر هربار زبونم به غیبت باز شد و خودم متوجه شدم همون لحظه 5 تاصلوات میفرستم و خودم رو سرگرم میکنم تا انشالله کم کم ازم دور بشه .

فقط خدا کنه بتونم ... 


بفرمایید ادامه ی مطلب..





 " با لبخند وارد شوید "





زمان:3 دقیقه و2 ثانیه


 

    خودم از این صوت (و خدایی که دراین نزدیکیست) خوشم اومد .
    امیدوارم شماهم خوشتون بیاد.




"آخر ماه صفر اول ماتم شده است..."
التماس دعا

 بوی فراق می دهد این گریه های من

ماتم گرفته شال سیاه عزای من

شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام

آقا ببخش در گذر از این خطای من

با زعفران شهر خراسان نمی شود؟

رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟

از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام

چیزی نمانده مثل شما از صدای من

با نوحه های این دهه ی آخر صفر

شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من

ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده

بعد از دو ماه چه شد کربلای من؟

سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام

این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من

من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم

جایی گرفته حضرت زهرا برای من


(وحید قاسمی)

 

  



سلام

فکر میکردم اگه بخوام درمورد حجاب آقایون بنویسم خیلی مطلب کم باشه نهایتا  در مورد نوع پوشش و البته  خط قرمزهایی که براشون گذاشتن مثل نگاه و ارتباط با نامحرم و.... بعد که شروع به تحقیق کردم دیدم نخیر....

حجاب آقایون هم کار یکی دو پست نیست...

از نوع پوشش ،رفتار،نگاه گرفته تا .....پوشش در میادین ورزشی و.... القصه  داریم یه چندپستی برای (بیشتر) اطلاع رسونی به آقایون بزرگوار جامعه... درواقع:

برخی تصور می کنند که حجاب و پوشش فقط مخصوص زنان هست و  با شنیدن کلمه « حجاب » ذهنمان سریع به چادر منتقل می شود؛ حجاب و پوشش را فقط برای زنان می دانیم! اما در واقع،مردان هم دارای حد و مرزی برای پوشش خود هستند که برای حفظ حریم های عفت در جامعه، باید آن را رعایت کنند.


طبق معمول قبلا از همکاری و حضور شما بزرگواران سپاسگزارم 



تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم   

دارم سر مزار خودم گریه می کنم ...


 


 سلام

از اونجایی که میخوایم مثل موضوع قبلی (که البته هنوز ادامه دارد) دچاربرداشت  اشتباه نشیم همین اول یه کم توضیح بدم؛ سعی کردم طولانی نشه  اما ی نگاهی بندازید بد نیست (فعلا مقدماتیشِ)

اینبار موضوع درمورد روابط دختر و پسرهاست .

روابط دختر و پسر ازجمله ارتباطاتی هست که در جامعه امروز بسی برقرار هست.در جامعه،در روابط فامیلی،و بخصوص در دانشگاه ها و محیط کار این روابط شکل میگیرند.از نظر اسلام هم،با حد ومرزهای مشخص شده هیچ مشکلی پیش نمی آید مشکل از آنجایی است که یک رابطه عاطفی و هدفمند از این رابطه ها ایجاد میشود.

پس منظور ما از رابطه و دوستی دختر و پسر رابطه ای است صمیمانه و گرم و اغلب پنهانی که احساسات و عواطف طرفین در این ارتباط دخالت جدی دارند و نگاه آن دو به هم نگاه جنسیتی باشد،نه نگاه پاک انسانی و اغلب از طریق دیدارهای مخفیانه و تلفن و... ایجاد میشود.

میدونیم و خوندیم توی صفحات حوادث و شنیدیم بسیار که چه عواقبی درپی دوستی های خیابانی هست حالا میایم و خودمون رو تبرئه میکینم و میگیم که نه هم کلاسیمِ توی دانشگاه ،همکاریم ،نه ما قصدمون ازدواج و...از اینجور اتفاقا نمیافته اما خودمون رو گول میزنیم...

جدای بحث گناهش که الان بازهم یکسری ها اعتقادشون اینه که گناهی نداره بحث فساد جامعه رو درنظر بگیرید؛

باز هم با این همه آگاهی میبینم هروز دوستی ها بیشتر شده و اصلا هم توجهی ندارن و این نکته رو هم درنظر داریم که اگر سختگیری های بعضی خانواده ها و همچنین نیروی انتظامی نباشه ببینید دیگه چه اوضاعی میشه...

میخواستم اولش اینو بنویسم اما...الان میگم