اول اول بعد مدتها ننوشتن میخوام یه حدیث رو یادآوری کنم براتون شاید 5امین یا 6امین باره دارم این حدیث رو توی پستها مینویسیم یه مدت هم که کنار وب بود یجورایی وصیت نامه ی من همین یه حدیث: "به آنچه امیدوار نیستی امیدوارتر باشه از آنچه بدان امید بسته ایی،زیرا موسی بن عمران در پی آوردن آتش رفت و پیامبر و رسول باز آمد "...
دوم دوم هم مثل همیشه میگم این خونه و همسایه هاش انقدری برام ارزشمندن که هیچوقت در بهترین و بدترین حالت فراموشش نکردم توی دعاها هم همیشه یاد بچه های بلاگی بودم (اگه قابل باشم) شاید وقت نمیکردم کامنت بذارم اما هم کامنتاتونو میخوندم و هم کم و بیش سرمیزدم به هرحال نبودنم این مدت دلتنگم کرده
سوم سوم هم اینکه همیشه همه ی اتفاقای خوب و بد زندگیمو اینجا مینوشتم یجورایی سنگ صبورم بوده و راهنمایی هاتون برام مفید یوقتایی از دغدغه ها و نگرانی هام نوشتم یوقتایی از اطرافیانو یوقتایی از خوبی ها و یوقتایی از بدی ها .. به هرحال خواستم دوتا اتفاق خوب دیگه رو هم بنویسم و بگم(اینکه خانواده ی مجازی هستیم و از خوشی هم خوشحال و از غم هم ناراحت میشیم شکی نیست، خواستم توی خوشحالی هام هم سهیمتون کنم کمکآن مثل گذشته) اول اینکه خدا خواست و به تاهل درآمدیم (آیکون خجالت و از این حرفا) دوم هم اینکه مجدد آقا اجازه دادند و به خادمی زوار اربعینشون درآمدیم، توی مورد اول که آرزومندم همه اتون و همه امون خوشبخت و عاقبت بخیر باشیم و در مورد دوم هم لایق باشم به شرط حیات نائب الزیارتون خواهم بود
یاد نوشته ی پارسالم افتادم،قسمت آخرش این بود "و تمنای یک اذن مدام" یعنی میشه یه آمین با خلوص ضمیمه ی این دعا شده باشه ؟؟حتما همینطوره
نیازمند دعاهاتونم ...
چهارمِ آخر هم اینکه هم حلال بفرمایید اگر حرفی کامنتی بوده که باعث رنجشتون شده و هم دعا بفرمایید.
یا علی