و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صاحب خونه بودن هم دردسر داره ها!!» ثبت شده است

یه خونه دارم خیلی بزرگ نیست ولی خب خونه است دیگه!دست مستاجر هم ندادم!فعلا خالیه!
به هرحال دل آدم قرصه که خونه داره یه سرپناهه! یکم دوره، البته من میگم دوره!بنظرم دوره!
جواز هم داره یعنی میتونم گسترشش بدم!خوبه حداقل وقتی میری اونطرف خیالت راحته اجاره نشین نیستی!
فقط اینکه براش وسیله ای نخریدم که فول امکانات بشه!
راستش داشتم مجدد پست پایینی (این) رو میخوندم یهویی یاد خونه ام افتادم!
گفتم توکه انقدر شیک بودن و تمیزی و مرتب بودن و و و ... برات مهمه زشته یدفعه بری توی اون خونه ها!!
گفتم خدا رو چه دیدی شاید یدفعه قسمت شد کوچ کنی انوقت روت میشه بری اونجا؟
گیریم که تو پرروتر ازاین حرفها و روت شد و رفتی انوقت توخونه ای که نه فرش داره،نه لوله کشی، نه وسایل گرمایشی-سرمایشی...حیاطش هم که هنوز خاک خالیه و نه درخت کاشتی و نه گل و سبزه میتونی اونجا زندگی کنی؟از سخت خیلی سختره ها!!
هیچی دیگه بنده خدا خونهه خودش روزی سه بار صدام میکنه میگه:صاحبخونه ی محترم زمان اسکانت نزدیکه ها! پُر کن این خونه رو!! ولی کو گوش شنوا؟
حالا شما خیلی حسادت نکن،شما هم یه طبقه از این خونه ها داری، منتهی چیدمانش مهمه!
هر لحظه امکانش هست حکم تخلیه ی خونه ای که الان توش هستی رو امضا کنن و تو مجبوری بری خونه ی خودت! واقعن فکر کردن بهش اون هم این وقت شب! یکم حس غریبیه! شاید هم حس قریبیه!
به هرحال خیلی بهش فکر کردم اگه هرروز و هرلحظه به یاد خونه ام بودم الان تبدیل به یه قصر شده بود و برای سکونت توی اونجا لحظه شماری میکردم! ولی حیف،حیف که صبح که از خواب پاشم همه رو یادم رفته!
نگرانی نداره؟ نه داره! منتهی عمل میخواد...!!
امیدوارم عاقلشم و به فکر خونه ام باشم که بد خالیه!!