و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

*************


وقایع تاریخی:

1- "عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام علیه‏السلام به سرزمین کربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.1

2-امام حسین علیه‏السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع می‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.2

3- در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "کثیر بن عبداللّه‏" ـ که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم. 

هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه‏السلام بود. همین‏که او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که می‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی‏کنم. 

ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏کاری هستی و من نمی‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ای؟ حضرت در جواب فرمود: 

"مردم کوفه مرا دعوت کرده‏اند و پیمان بسته‏اند، بسوی کوفه می‏روم و اگر خوش ندارید بازمی‏گردم... ."3

4- در روز سوم محرم حضرت یوسف را از چاه سیاره بیرون کرد.4



نوشته ی مقاتل:

حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‏السلام، دختری سه یا چهار ساله به نام «رقیه» داشت. نام رقیه، در بعضی کتاب‏های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند: «ریاض الاحزان» به نقل از بعضی افراد آورده‏اند که نام او «فاطمه‏ی صغری» است. رقیه علیهاالسلام در روز سوم صفر سال 61 ه .ق. در سفر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام به شهر شام، از دنیا رفته است.

 بعضی گفته‏اند که یزید، اهل بیت امام حسین علیه‏السلام را در خرابه‏ای نزدیک کاخ خود جای داد. این در حالی بود که زنان اهل بیت علیهم‏السلام، شهادت پدران بچه‏ها را از آنان پنهان می‏داشتند و می‏گفتند که پدران‏شان به مسافرت رفته‏اند. این جریان ادامه داشت تا این که یزید، آنان را در کاخ خود جای داد. 
در یکی از شب‏هایی که اهل بیت علیهم‏السلام در خرابه اقامت داشتند و همگی به خواب رفته بودند، رقیه علیهاالسلام از خواب پرید. او در حالی که سخت پریشان بود، جویای پدر شد و پرسید: 
پدرم کجاست؟ من او را دیدم.5
زنان اهل بیت به ویژه حضرت زینب علیهاالسلام با دیدن پریشانی کودک، گریستند و او را دلداری دادند. صدای گریه و شیون اهل خرابه به گوش یزید رسید. وی از خواب پرید. سرآسیمه پرسید: 
این صدای گریه از کجاست؟ 
به او خبر دادند که یکی از دختران حسین علیه‏السلام، بهانه‏ی پدرش را گرفته است. یزید دستور داد سر حضرت را برایش ببرند. خدمت کاران، سر مقدس امام حسین علیه‏السلام را در طبقی نهادند و روی آن روپوشی انداختند. سپس آن را به خرابه بردند و در برابر کودک گذاشتند. رقیه علیهاالسلامپرسید: 
این چیست؟ 
گفتند: 
سر پدرت است!
رقیه علیهاالسلام، روپوش را کنار زد و با دیدن سر بریده‏ی پدر، ناله و بی‏تابی آغاز کرد. وی با آوایی جان‏سوز می‏گفت: 
چه کسی سرت را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ‏های گلویت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد! ای پدر! بعد از تو به چه کسی دل ببندم؟ چه کسی یتیم تو را بزرگ خواهد کرد؟ ای پدر! انیس این زنان و اسیران کیست؟ ای کاش من فدایت شده بودم! ای کاش من نابینا شده بودم! ای کاش من در خاک آرمیده بودم و محاسن به خون رنگین شده‏ات را نمی‏دیدم! 
آن گاه لب‏های کوچک خود را بر صورت پدر نهاد و آن قدر گریست که از هوش رفت. زنان هر قدر کوشیدند، نتوانستند او را به هوش آورند. بنابراین، دریافتند که رقیه علیهاالسلاماز دنیا رفته است.6



1 - ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84. 
2 -مستدرک الوسایل، ج14، ص61؛ مجمع البحرین، ج5، ص461. 
3 - تاریخ طبری، ج5، ص410

4- معراج المومنین،سید محمدتقی مقدم

5 -در حوادث روز عاشورا آمده است که امام حسین (ع) هنگامى که براى وداع به خیمه‏گاه باز گشت، دخترکى از آن حضرت در خیمه بود. او از پدر آب مى‏خواست. امام حسین (ع) به او فرمود: «به سوى تو باز خواهم گشت». شاید منظور امام حسین(ع) بازگشت سر مقدس‏اش بوده است (و اللّه العالم)
6- نفس المهموم، ص 456. 



نظرات (۲۶)

سلام خدا بر رقیه سلام الله علیها
پاسخ:
بنت الحسین....
  • عـــطـش ...
  • یادش بخیر زلف تورا شانه میزدم
    افتاده دست شمر چرا خاطرات من ؟!!
    پاسخ:
    :((
    امان از دل زینب!!!

    خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن

    ز غم های دگر غیر از غم عشقت رها کن

     

    تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

    شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن

     

    خدایا بی پناهم ز تو جز تو نخواهم

    اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم

     

    دو دست دعا فرا برده ام بسوی آسمان ها

    که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشان ها

     

    چو نیلوفر عاشقانه چنان می پیچم به پای تو

    که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو

     

    بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد

    به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد

    مرحوم قیصر امین پور

    پاسخ:
    ممنون بانو
    انتخاب خوبی بود

    ﻣﺎ اﻟﻔﺖ دﯾﺮﯾﻨﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ در دارﯾﻢ

    اﻧﺴﯽ ﺑﻪ ﺳﻼﻟﻪ ی ﭘﯿﻤﺒﺮ دارﯾﻢ

    ﺧﻮاﻫﺎن ﮐﺮاﻣﺘﯿﻢ از درﮔﻪ ﻋﺸﻖ

    ﮐﯽ دﺳﺖ ز داﻣﻦرقیهﺑﺮدارﯾﻢ؟



    پاسخ:
    یا رقیه...
  • فانوس جزیره - گمنام
  • سلام
    ایام عزاداری سید و سالار شهیدان را تسلیت عرض می کنم.
    التماس دعا.
    پاسخ:
    سلام برشما هم

    محتاجیم به دعا
  • یک خبرنگار
  • " و عین ؛

    حرفِ اولِ عشق است ...

    مثلِ حرفِ اولِ عاشورا " ...

    + سلام ،

    تسلیتِ ماهِ عزایِ حسینی ...

    و التماسِ دعا ...
    پاسخ:
    سلام 
    برشما هم
    و محتاجیم به دعا....
  • ی آنتی زایون
  • سلام
    ممنون بانو بسیار عالی بود .
    پاسخ:
    سلام 
    ممنون از شما
  • منور الفکر
  • هرچند شیعه تمامش شعور است
    و حسین(علیهم السلام) سرورالعقول
    اما
    چه کنیم که شعور هم حتی
    شور به پا میکند در ما
    وقتی نام حسین درمیان است
    پاسخ:
    یا حسیــن


  • آلــــــو نــــــک . . .
  • با دستان کوچکش گره های بزرگی را باز میکند / .

    السلام علیک یا بنت الحسین رقیه (س)
    پاسخ:
    :(

    السلام علیک یا بنت الحسین...

    زندگی اتفاقِ نادریست که

    برای بعضی از زنده ها می افتد !
    پاسخ:
    ....


    پاسخ:
    ممنون
    سلام مومن.جزاکم الله خیرا

    ایام حسینی را تسلیت عرض می کنم

    اللهم العن ظالمیهم من الاولین و الآخرین...


    عاقبتتون به خیر به حق ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    برشماهم
    آمیــن

    ممنون
    یا علی
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • اجرت با سید الشهدا ...

    ولی اینکه این بخش مقتل رو من دلم تاب نمیاره! غم عظیمی داره
    دختر و بابا اونم امشب ... :(

    التماس دعای فرج
    پاسخ:
    ...

    :(

    سخته!


  • andishe اندیشه
  • دلم هوای شما را دارد اربابــــــــ

    خدا کنــــــد که راستـــ باشد ، دل به دل راه دارد.....


    اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود ...

    سلام  

    ایام تسلیت 

     التماس دعا
    پاسخ:
    سلام

    برشماهم

    محتاجیم به دعا
    خیلی زیبا خیلی...


    پاسخ:
    ....

    بانوی شهر دمشق..

    التماس دعا

    الهی به رقیه ...

    دعامون کنید

    پاسخ:
    محتاجیم به دعا..

    ممنون از حضورتون
  • اشرف مخلوقات
  • دخیل میبندم
    نه اینکه گره بگشاییی
    میبندم ک رهایم نکنی....
    یا رقیه...
    پاسخ:
    یا رقیــــــــــــه....

    مریم عزیزم ..برات یه فایلو میل میکنم ..خیلی دوسش دارم وهرشب گوش میدم وهرشب اشک..اشک..اشک..یه مدت دیگه هم میذارم تو وب..دوست دارم..وبرام عزیزی ..

    پاسخ:
    ممنون بانو

    دریافت کردم بسیار زیبا بود....

    :)
    ای خون اصلیت به شتک ها ز غدیران
    افشانده شرف ها به بلندای دلیران
    جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
    آمیخته با خون سیاووش در ایران
    تو اختر سرخی که به انگیزه ی تکثیر
    ترکید بر آیینه ی خورشید ضمیران
    ای جوهر سرداری سرهای بریده
    وی اصل نمیرندگی نسل نمیران
    خرگاه تو می سوخت در اندیشه ی تاریخ
    هر بار که آتش زده شد بیشه ی شیران
    آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب
    نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران
    و آن روز که با بیرقی از یک تن بی سر
    تا شام شدی قافله سالار اسیران
    تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
    باید که ز خون تو بنوشند کویران
    تا اندکی از حق سخن را بگزارند
    باید که ز خونت بنگارند دبیران
    حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
    ای کاسته شأن تو از این معرکه گیران

    "حسین منزوی "
    پاسخ:
    ممنونم گلم...

    من رو یاد دلنــــــامه انداختی
    چقدر دلم براش تنگ شده....

    زیبا بود ممنون
    یا رقیه..
    پاسخ:
    یارقیـــــــه...

    التماس دعا بانو..
    :)
    هر چیزی به موقع اش سراغتان می آید.  صبور باشید

    ایام به کام[گل]
    پاسخ:
    خوب بود...

    صبور باشید..

    ممنون از حضورتون
  • یک سبد سیب
  • :'(


    پاسخ:
    :'(

    .....
    آپ کردم .......متوجه نشدید........
    پاسخ:
    چشم سر میزنم...
    عزاداریهاتون قبول... التماس دعا
    پاسخ:
    ممنون

    محتاجیم به دعا...
  • علیرضا رضایی
  • سلام

    خیلی سخته یه دختر بچه تحمل کنه  که باباش دیگه نیست ، دیگه نمیتونه ببوستش ، دیگه نمیتونه بهش محبت کنه . . . . 

    یـــــــــــــــــــــــــــــــــــا رقــــــــــــــــــــــــــــیه (س)
    پاسخ:
    واسه ی دختر خیلیییی اونم 3 ساله...
    و اما رقیه ...

    3ساله ارباب ...

    اما ب مانند مادر 18ساله ارباب...
    پاسخ:
    .....

    انشالله بحق 3ساله ی ارباب دعاهامون رو مستجاب کنه....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی