بالاخره منتشر شد..!!
تقریبا خیلی وقته میخوام درمورد این موضوع بنویسم ولی همیشه میترسیدم یا دوستان سوء برداشت کنن یا من نتونم حق مطلب رو ادا کنم
خیلی مطلب خوندم به حدی که واسه مطالب اولیه ی وبم که همش تحقیقاتی بود انقدر چشم نذاشته بودم...
خیلی نوشتم خیلی پاک کردم...
القصه اینی شد که توی ادامه ی مطلب هست
فقط میدونم یکم طولانیه ولی بخونید حتی اگه یدفعه نشد بیزحمت برید و بعدا بیاید ادامه اش رو بخونید
+ اصلاحیه 1
تروخدا بد نخونید ،نصفه نیمه نخونید..چقدر هی برم توضیح بدم که نه منظور این بوده..!
شاید بد برداشت میکنید..من منظورو بد رسوندم ولی هرجا نامفهوم بود بگید توضیح بدم!
+ اصلاحیه 2
(برای کسایی که نتونستن خط منو توی ادامه مطلب بخونن)
اصن نمیخواد ادامه ی مطلب رو بخونید فقط بگم
مخالفِ ارتباط خصوصی ام (بجز مواردی که لازم باشه مثلا من درمورد قالب وبم کمک بگیرم یا توی مسائلی از این دست)
دوم بیاید باور کنیم همون نامحرمی که توی خیابون ، سرمونو بالا نمی گیریم نگاهش کنیم ، همون اگه بشینه پشت کامپیوتر و خودشو تو دنیای مجازی پنهان کنه، محرم نمیشه (خانم و آقا هم نداره که آقایون تو خیابون زیرلب ذکر بگن و صدای که از ماشینشون میاد ذکر حسین حسین باشه و اینجا بیان به من نوعی بگن عزیزم! )
کم کنیم از بگو بخندای اینترنتی مون ،کم کنیم از کامنت های خصوصی مون ...
ولی این تفکرات رو هم پاک کنیم و یه طرفه به قاضی نریم که اگه من به یکی گفتم تو حتما باهاش ارتباط خاصی دارم
همین.
میلادش بر همه مبارک
و بر مردان مرد صفت هم مبارک تر...
*****
حضرت نزد اهل آسمان معروف به (شمساطیل) است. در زمین (جمحائیل)، در لوح (قنسوم)، در قلم (منسوم)،در عرش (معین)، نزد رضوان (امین) است، نزد حور العین (اصب) است، در صحف ابراهیم(علیه السلام) (حزبیل) است، در عبرانیه (بلقیاطیس)، در سریانیه (شروحیل)، در تورات (ایلیا)، در زبور (اریا)، در انجیل (بریا)، در صحف (حجرعین)، و در قرآن علی (علیه السلام) است.
همین که هوا رو به گرمی میره سونامی بدحجابی براه میافته...!!
باز هم خانمای محترم گرمشونه و من باب خنکی مانتوهای آزاد(مانتو که چه عرض کنم...!) ،و شالهای آزادتر میپوشن...
گوشهای مبارک رو هم بیرون میندازن یعنی اینکه ما گوش داریم شما گوش ندارید یا شاید میخوان بگن گوش ما خوشگلتره....چ میدونم!؟!؟
کفش هم که اصلن هنوز واسه اونا اختراع نشده،
چیزی شبیه کفش میپوشن که ناخن های لاک زدشون هم معلوم بشه،حیفِ آخه وقت گذاشتن خوشگل کردن باید دیده بشه خب..!
موندم اینا نمیگن شاید یه میخی، سنگِ تیزی، چیزی یهو بره زیرپاشون؟اصلا واسه سلامت جسمشون مضره...!
خلاصه بگذریم که توصیفش خوشایند نیست..!
من یکی خجالت میکشم اونارو میبینم ...
چقدر هم احساس خوش تیپی میکنه ..والا پارچه اون به اصطلاح مانتویی که تو پوشیدی رو مامان بزرگ خدابیامرزم بعنوان بقچه استفاده میکرده
حالا این شده مـُد مانتوی تو...
چی میشه گفت؟؟
مادره با چادر جوری صورتشو گرفته که بینیش هم معلوم نیس انوقت دخترش تا آرنج دستاش بازه و دارن توخیابون باهم قدم میزنن...
باباهه تسبیح از دستش نمیافته،حتی نماز صبحش تومسجدِ انوقت بیا و سرووضع پسرو دخترش رو ببین...
ایمان الکی!! الان یه عده میگن که نمیشه و نمیتونن جلوشونو بگیرن و چه ربطی داره و....
خیلی هم ربط داره چجوری میتونن جلوی خیلی از رفتاراشونو بگیرن ولی مادره یا پدره با زبون خوش با هدیه با سفر با هزار روش ...نمیتونه حجاب و عفت و غیرت رو به بچه هاش انتقال بده و یاد بده؟
تازه تاسف وقتی بیشتر میشه که پدر و مادره از این وضع رضایت دارن و چقدر مایه ی بروز بودن بچه هاشون میدونن و کلی تشویق میکنن.....
"به یکی گفتن بابات مُرد! گفت آخ جون !تریپ لباس مشکی و عینک دودی!!
جای تعجبِ که رنگ مشکی هرجایی که استفاده بشه مثل ماشین دیپلمات ها، لباس راهبه ها، لباس وکلا و ... نشانهء با کلاس بودنِ اصلا رنگ عشقِ ولی وقتی به چادر میرسه میگن اُمُّل و عقب مانده و باعث افسردگی و...
میدونید چرا؟ چون مشکی بودن چادر مخالف هوسرانی اونها و نشان دهندهء ارتباط تو با خداست...نشان دهنده یک تفکر و شخصیتی مستحکم هست که با آمیزه ای از فکر و ایمان حجاب برتر را انتخاب کرده ای و تحت تاثیر القائـات و صحبتهای این و اون قرار نمیگیری
تو با چادرت پیام معنویت، شرافت و شخصیت رومیرسونی.باصدای بلند اعلام میکنی که من کمبودی ندارم که بخوام با ظاهر سازی اون رو جبران کنم و شخصیت متزلزل خودم رو پشت تیپ ها و آرایش های آنچنانی مخفی کنم!
همونظور که شهید مطهری گفتن: کسی که زیبایی اندیشه دارد، زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمیگذارد!"*
*از کتاب دختر باید خانوم باشه نوشته ی رضا اخوی
هرکسی نفسی را زنده کند در واقع، تمام جهانیان را زنده گردانیده است ...
(مائده/32)
خیلیا که میان اینجا بزرگترین افتخارشون دبیر بودنشونه بانو دلانـه ،آفتاب عزیز،فرزانه بانو...
بعضیا هم در شرف دبیری هستن که با زرنگی کامل کشف کردم :)
جناب دکلمه؛ چشم چشم دو ابر ...
یا مثلا بعضی هایی که با دعوت میکشونیم اینجا مثل یکی از استادام...
حالا خوبه یجورایی بانی این وب بودن :)
بعضیاشون هم مرحوم شدن مثل مرحوم ذکریا
خلاصه که اینا دبیرن ،استادن و ذکات علمشون رو میدن...
امـــا
ماها هم میتونیم دبیر باشیم نه اینکه علم آموزش بدیم، نه ..!
یوقتایی یه حرف ،یه رفتار یه حرکت واسه تو میشه تلنگر، میشه چراغ روشنی...
پس باحرفت ،نوشته ات ،بارفتارت دبیرباش راهنما باش
اهل شعار نباشیم تا حرفامون و حرکاتمون اثر گذار بشه.
شعارمون تبدیل به شعور بشه تا همیشه دبیر باشیم؛
اما شماهایی که معلمید، استادیید...
اگه تدریس شد پیشه ی همیشگیتون و تا آخر عمر زکاتِ علمتون رو دادید که براتون آروز میکنم
بهترین باشید و همچنین الگو و سرمشق دانشجوها و دانش آموزاتون...
یه الگو برای حجاب و وقار و غیرت و اخلاق و ادب و... علمجویانتون.
اگر هم تقدیر خیر روزگار و حکمت خدا باعث شد تغییر شغل بدید بازهم امیدوارم
به سمت و سوی خدا باشید ...
واقعیِ واقعی...نه ادا باشه نه شعار...
همونجوری که دعای دانشجو در حق استادش میگره
دعای استاد هم در حق دانشجو مستجاب میشه
حتی اگه دیگه دانشجوی اون استاد نباشه....
دعام کنید ...
اونایی که هدیه میخوان ،بفرمایید ادامه ی مطلب!!
:)
+چه تصادف جالبی میلاد امام محمدباقر هم هست
باقرالعلوم...مجدد تبریک
آدم دیگه دلش نمیخواد عروسی بره...!!
انقدر که اوضاع داغونه...!!!میگم فقط سرتو پوشوندی که نمیشه دستات بازه میگه نه بابا داماد نگاه نمیکنه...!!حواسش به عروسِ...
حالا فردا بری از داماد بپرسی تا نوه عموی عروس رو برات میگه چی پوشیده بوده... والا
دیگه از بی حجابی موجود توی بعضی مجالس بگذریم که هرچی بگیم کمه...
حالا فک و فامیل هیچ ،داشتم شاخ درمیاوردم وقتی دیدم فیلمبرداره از دخترخاله ی عروس خوشگل تر اومده..کم مونده دوماد با ماشین بر ه فیلمبردارو هم از آرایشگاه برداره...باور کن
دیگه الان تنها دخترا نیستن ماشالله پیرزنها هم افتادن توخط...
****
"پیرمرد صندلی تاشوی رنگ و رو رفته اش را برداشت و با چند متر فاصله ،رو به روی درب باز خانه نشست.او مثل هرروز ،سهمیهء چند پس گردنی ،تعدادی ناقابل فحش و مقداری خنده را درون خورجین توخالی و فکرمتعالی خود ریخت و با آمادگی بدنی قابل ملاحظه برای تعقیب ،به انتظار رهگذرانی که بطور طبیعی و تنها بر اساس غریزهء فضولی نگاهی درون خانه اش می انداختند نشست!!
برخی دختران و بانوان بدحجاب هم برای فرار از وظیفهء شرعی خود ،فتوایی تاریخی صادر کرده اند. آنها چشم کور شده شان را ببندند ،چرا ما خودمان را بپوشانیم؟!
حال اگر پسران چشم نبندند و دختران هم روی حرفشان بایستند چه خواهد شد؟!
خداوند راهکار منصفانه و جالبی داده است:زن و مرد هرکدام وظیفه ای دارند ،زنان و دختران به اقتضای جذابیت ،لطافت و ظرافتی که دارند ،خود را با پوشش بیشتر حفظ کنند ،پسران هم باید چشم و نگاه خود را کنترل کنند.(سوره احزاب/آیه 33)
خداوند چنین خواسته: ای زنان مانند دورهء جاهلیت پیشین آرایش و خودنمایی نکنید و زینت و زیبایی خود را جز برای شوهران آشکار نسازید. و آنگونه پای به زمین نزنید که زینت و زیور های پنهان معلوم شود.(سوره نور/آیه 31)
و خطاب به پسران و مردان میفرماید:چشم های خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرید و عفت و پاکدامنی خود را حفظ نمایید.(سوره نور/آیه 31) "*
*از کتاب دختر باید خانوم باشه نوشته ی رضا اخوی