مستند هلوکاست سیاه :
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=5981
حضور مهناز افشار درکنار شهره آغداشلو:
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9605ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است
جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟
آشنا،پشت سرت مختصری هم داری؟
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست
نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
منتظرهات بمیرند،میایی آقا؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده، ای اهل حرم! آمدنی ست
***صابر خراسانی***
خیابان ولیعصر
شمال شهر،شهر بی غمان است
دلیل عقده مستضعفان است
خیابان ولی عصر هرشب
چو تیری بر دل صاحب الزمان است
**
خیابانی که "صادق" بود نامش
برایم مایه دق بود نامش
خیابان ولی عصر ای کاش
همان دکتر مصدق بود نامش
**
شمال شهر صدها قصر دیدم
دل مستضعفان در حصر دیدم
در این دوران غم صاحب زمان را
خیابان ولی عصر دیدم
**
شمال شهر دنیایی عجیبه
سرابی ساحر و مردم فریبه
خیابان ولی عصر حتی
ولی عصر هم آنجا غریبه
**
شمال شهر ما مومن کشونه
خیابان های از ما بهترونه
زمیدان ولی عصر از غم
دل صاحب زمان دریای خونِ
**
ولی عصر را دیدن چه سود است
که از سوز دل ما غرق دود است
فقط پاکیزه مانده کوی مهدی
ولی آن کوچه ممنوع الورود است
**
شمال شهر تهران نون فراوون
همیشه سبزه و بارون فراوون
خیابان ولی عصر کرده
به قلب بی نوایان خون فراوون
**
شمال شهر خنجر بر جنوبه
اگر چه خرم و آباد و خوبه
ولی هر روز میدان ولی عصر
دل صاحب زمان تنگ غروبه
**
شمال شهر زخم انقلاب است
به چشم تشنه کامان چون سراب است
زمیدان ولی عصر و شمیران
دل صاحب زمان از غم کباب است
**
شمال شهر زخم جمکران است
خر دجاله های این زمان است
ولی عصر هم بر کام مهدی
خیابان نیست،جام شوکران است
*** رنجبر گل محمدی***
می شود چشمان پاکی داشت...
نگو نمی شود، می شود خوب هم می شود... می شود نگاه نکرد. می شود به زمین چشم دوخت. می توان نگاه را به آسمان پرواز داد. می توان یادآوری کرد که من خالق من نیستم. من مالک حقیقی این جسم و این چشمان نیستم. این جسم را خداوند به من به امانت داده است، آخرش پس خواهد گرفت. من می مانم و من که جسمش را از او گرفته اند.
این را بدان که خداوند هیچ خلوتی برای چشمان تو قرار نداده است. شاهدان تو بسیارند و گواهی دهندگانت بی شمار. ذره ذره ی خلایق، زمین و آسمان می بینند که داری می بینی.وقتی تو نگاهت آویخته ی جایی است که آن جا سهم چشمانت نبوده است، در این حال نگاه هایی نگران، تو را رصد می کنند. ملائکه ای که شاهد تو هستند و حجت هایی که شاهدند بر تمام خلق. چشمانت را فرو بند. از خدا به خدائیش کمک بخواه و از مخلوقات پاک او شرم کن. از همین امروز شروع کن. از خیابان، محل کار، تلویزیون ...
در این خدائی بودنت همراهانی هستند. یاورانی خواهند بود. کسانی که دست
تو را بگیرند. مطمئن باش "خدا تو را تنها نگذاشته است" پس از آنان مدد
بخواه که خداوند مدد تو را در وجود آنان قرار داده.
نصر خداوند در جود اوست، او والاترین مؤمنان است، او ... امام مهدی علیه السلام است. با او خدایی خواهی شد و تنها نخواهی ماند. چشمانت را به او بسپار ... مثل چشمانش مراقب تو خواهد بود.
با همراهی اوست که می شود چشمان پاکی داشت...
(( یک شب هزار شب نمیشه . . . ))
وقت نماز است اما با آرایش که نمی شود وضو گرفت... بی خیال... یک شب که هزار شب نمی شود. عاقد می آید. صیغه خوانده می شود... با یک صیغه عروس خانم با تمام مردان حاضر در جمع محرم می شود و حجاب از سر بر می دارد... هرچند قرآن به دست دارد و سوره ی مریم می خواند... مطرب ها شروع به نواختن می کنند براساس همان منطق که یک شب هزار شب نمی شود و مبنای آن نا مشخص است؛ قبل از شام، عروس با سیمایی که ذکر آن رفت به بهانه معرفی شدن به خانواده داماد در بین مردان نا محرم چرخانده می شود... چراغ ها خاموش می شود. ویدئو پروژکتور روشن... فیلم های گرفته شده توسط فیلمبردار از عصر تا لحظه عقد پخش می شود... عروس نیمه عریان است و با داماد مشغول بازی کردن در فیلمی 18+ سال... صحنه هایی شبیه به... همه می بینند... فیلم تمام می شود... حاضران سوت و کف و کِل می زنند.
یک عکس از عروس نیمه عریان و داماد، به عنوان یادگاری به حاضران داده می شود. تا پاسی از شب مطربان می نوازند و در آستانه صبح میز شام آماده است. پس از صرف شام همه آماده می شوند برای سلب آسایش مردم با بوق زدن در خیابان های تاریک و سوت و کورِ شهر... گفتم که یک شب هزار شب نمی شود... عروس و داماد به خانه ی بخت می روند. و جوان های مجردی که آن فیلم 18+ را تماشا کرده اند ... عکس عروسی قاب می شود روی دیوار. همه ی مهمان های خانه ی عروس و داماد تا ابد تصویر آن شبی که هزار شب نمی شد را تماشا خواهند کرد. لازم است آن شب جهانی شود. عکس های نیمه عریان روانه ی شبکه های اجتماعی می شوند. کشف حجاب رضا خانی، در فیس بوکِ به اصطلاح مدرن و امروزی. این علاوه بر نسخه ایست که در اختیار عکاس قرار دارد؛ به جهت نشان دادنِ آن شاهکار هنری به سایرین. نسخه ای از عکس های نیمه عریان و فیلم های 18+ سال که بعضا نشت کرده و میان فیلم های عرق و پاسور فروشان چهارراه زند یافت می شود.
این است قصه ی پر غصه ی این روزهای برخی از عروس و دامادهای امروزی که آغاز زندگی آن ها توأم با فعل حرام است. خدا آخر و عاقبتش را بخیر کند.
به راستی این لقمه های حرام با برخی چه کرده است که چنین بی غیرت شده اند؟
عذابم می دهند
این دانسته
گناه کردن هایم...
خدایا!
گفتم خسته ام ، گفتی:لاتقنطوامن رحمة الله(زمر/۵٣)
گفتم : هیچکس نمیدونه تو دلم چی میگذره ، گفتی : إن الله یحول بین المرءقلبه (إنفال/٢۶)
گفتم : هیچکسی روندارم ، گفتی : نحن أقرب إلیه لحبل الورید(ق/١۶)
گفتم : فراموشم نکردی؟ گفتی : فاذکرونی اذکرکم (بقره/١۵٢)
التماس دعا
خیلی با این جیگر و حرفش حال کردم! ان شاء الله با ذکر منبع در بشماره بعدی سته گوناگون «اوج پرواز» باز نشر داده خواهد شد. موفق باشید. ممنون که به سر زدید.