و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...


بخشی از کتاب نه آبی نه خاکی(یادداشتهای شهید سعید مرادی)


یه سوزن به خودم:

حالا فهمیدم چرا میخوام ... ؛وقت برای ... زیاده،وایسا بجنگ،خودتو ثابت کن!

صورت مساله رو پاک نکن،حلش کن

(بلکه انسان از وضع خودش آگاه است،هرچند درظاهر برای خود عذرهای بتراشد"قیامت/14,15"  )



 


دریافت
 

تو دسته ی موسیقی اصولا سنتی گوش میدم یچیزی تومایه های عقیلی و قربانی و ناظری (آواز اکثرا)یچیزایی تو ترکیب اینا مثلا جدیدا بعضی های زندوکیلی ، بعد انتخاب بعضی شعراشون واقعا عالیه آدم کلی کیف میکنه 

چهارمین پست امسال رو تقدیم میکنم به:

 ام الائمه صدیقه طاهره حضرت فاطمه(ص) 

و همچنین تقدیم به مادران شهدا و همه مادران ایران زمین


اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.



سومین پست امسال رو تقدیم میکنم به :

روح بلند و ملکوتی رهبر کبیر انقلاب،حضرت آیت الله خمینی(ره)  

دیروز رفته بودیم منزل یکی از بزرگای فامیل(حاج آقا دوسالِ عمرشون رو دادن به شما اما حاج خانم همچنان بزرگ فامیل هستند) که تِم قدیمی و سبک زندگی چندین ساله اشون رو همونجوری حفظ کردن؛ بین حال و پذیراییشون چندتا دَر هست و تنها ایام عید ما اون بخش از خونه رو رویت کردیم حتی مواقع دیگه ایی هم که منزلشون میریم درهای اونجا بازنیست؛بعد اونجا یه سفره ی خیلی خوشگل میندازن و همه چیو میچینن داخل سفره هم هفت سین هم وسایل پذیرایی(بعد داشتم به این فکر میکردم که چقدر قدیم ترها به فکر دخترها و البته حاج خانم بودن که زحمت رفت و اومدن های به آشپزخونه رو کم کردن والا یه مهمون میاد خونه ی ما برای آوردن وسایل پذیرایی صدبار میریم آشپزخونه و میایم جاکه نمیشه همه رو رومیز گذاشت مثل اینا سفره هم نمیندازیم،خب البته که قدیم معماری خونه ها هم خاص بوده) بعد اینکه چیدمان اون اتاق از زمانی که یادم میاد همونجوری بوده فقط شاید تواین مدت یه پرده اشونو عوض کرده باشن،یه ساعت قدیمی که صفحه اش آبی خیلی خوشرنگِ رو به دیوار زدن،طاقچه ایی که روش آیینه و گل و قاب عکس داره همیشه و همچنان باقیست،این دفعه یه قاب عکسی که به دیوار بود و از رنگ و رویی که ازش رفته بود معلوم بود برای چندین سال قبلِ نظرمو جلب کرد،(عروسشون هم اصولا مهمون که بیاد میان بالا) یه نگاهی کردم بهشون گفتم بااجازه من یه عکس از این قاب بگیرم؛همون لحظه حاج خانم گفت عکس آقا رو میگی؟بگیر!؛ منم رو به نوه اشون گفتم ببین اینجوری انقلابی میمونن...؛ همینجوری که عکسو میگرفتم با خودم فکرمیکردم کدوم ماها الان این کارو میکنیم؟تو پذیرایی کنار تابلو فرشها و ترمه های روی دیوار عکس رهبرمونو میزنیم؟؟ نه اینکه نداشته باشیم ها،داریم منتهی تواتاقمون روی میزی،کنج کتابخونه ایی نهایت پوستری روی دیوار...؛قدیمی ها انقلابی اصل بودن...

دومین پست امسال رو تقدیم میکنم به:



اصلا چهار پسر آورده بود 

که بلاگردان فرزندان علی باشند! 

ام البنین یعنی: 

عباس داشته باشی و بگویی: 

از حسین چه خبر؟!...

"پورمشیر"


سیزدهم جمادی الثانی سالروز رحلت ام الادب حضرت ام البنین

"یارب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة"

بسم الله امسال رو تقدیم میکنم به:

نار و نور ،عشق و شور ،موسی و طور ،نزدیک و دور ،خلد و حور،اصل و فرع، عرش و فرش ،دریای جود ، پیر وجود،جان رکوع ،روح و سجود، سرقیام ،رمز قعود ،ایمان و دین ،غیب و شهود ،یار و معین ،امیرالمومنین علی ابن ابی طالب...


سال نوتون مبارکــ

تنتون سالم ،دلتون خوش

عزتتون مستدام ،عاقبتتون ختم بخیر

"یا علـی"

در زمان امام هادی(ع) شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور، نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: 

«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» 
لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نیستیم.

(بحارالانوار/ج53/ص306) 


باخوندن بعضی چیزا یهویی یه لبخندی رو لبت میاد از جنس آرامش به دنیایی می ارزه

تنتون سالم و لبتون پراز لبخندهایی از جنس آرامش




   - به سبک اینستاگرامی ها:


  

 

#تو انقدر داری که با یک نفس تموم غم هامو یکجا میخری

#حس های خوب #کریم ابن کریم  

#خدایا درد این عشق هارو زیادش کن 

#اتفاقهایی که اتفاقی اتفاق میشن

#مدافعین حــــرم 


نخوردیم نون گندم،دیدم دست مردم...

حس نوشتن نداشتم وقتش رو هم همینطور،یادم افتاد اینستایی ها اینجوری یه عکس میذارن با 4تا هشتگ که هیچ ربطی هم بهم ندارن و خودشون ربطش میدن،پست میکنن و کلی لایک و بحث و حرف و الی ماشالله ....

گفتم چه کاریه بنویسیم،مطلبو میگرن دیگه (کلا فکر کتم پایه ی اینستا هم همینه،مثل این داستان های بی انتها هرجور دلت میخواد برداشت میکنی)



   - و چه زیبا دعایت مستجاب شد:

اگه پیش نویسها رو بالا پایین کنم شاید تاحالا 7-8 تا پست براش نوشته باشم که منتشر نشده هربار که مینویسم، یه حسی مانع انتشارش میشه بعد هم میگم خب چه دلیلی داره بچه ها ناراحت بشن؟! بعد میگم خب مگه وبلاگ یوقتایی جای همین دردودلها نیست؟؟ پس چرا اون موقع ها که بود براش نذرمیگردی و ختم صلوات و التماس دعا مینوشتی؟! الان مگه چی شده؟! بعد دوباره دلم میگیره دوباره موسیقی وبش!! دوباره یاد دوباره خاطره دوباره دلتنگی و غصه و .... پیش خودم میگم به رسم احترام باید براش یه پست اختصاص بدی اون بود که از همون دلنامه تورو راه اندخت!!بعد دوباره دلم نمیاد که هیچ پستی با این عنوان براش بنویسم!!

یادمه یسری یه پست گذاشته بودم که:"وقتی تیک پیامهات دوتا نمیشه بیشتر نگران حالت میشم"اون روز یسری از بچه ها عاشقانه برداشت کرده  بودن بعدا ک براش تعریف کردم کلی خندید میگفت خوبه دیگه تو که جو دادن رو دوستداری...؛ بیست و دو -سه سال خاطره رو بخوای مرور کنی، نه حتی بخوای یه لحظه از ذهنت بگذرونی مخت داغ میکنه!!!حتی روزی که فوت کرده بود صورتشو نگاه نکردم نمیخواستم خنده های دوروز قبلش از یادم بره اما الان میگم کاش بوسیده بودمش... انقدر خانم بود و باوقار بود وقتایی که میرفتم پیشش اصن روم نمیشد ببوسمش با اکسیژنی که بهش وصل بود سختش میشد و من ناراحت،یا شاید اون ناراحت میشد و من سختم، ترجیح میدادم به روی خودم نیارم و خیلی عادی برخورد کنم!!

به هرحال که رفته و ماهم میگذرونیم با خاطراتش تلخ و سخت ... خدا همه رفتگان رو غریق رحمت بفرماید،صلوات.

*نوشته ی روی سنگ مزارش رو از بین نوشته های تووبش انتخاب کردن... حواسمون باشه چیا مینویسیم بعدا بدردبخوره حداقل اینجوری (البته دورز ازجون شماها بعد صدوبیست سال)






  - آموزه های دینـی:

من نمیدونم چرا یسری از این پدرومادرها یاد دادن احکام به بچه هاشون رو امیدوار میشن به همون آموزش پرورشی که یه درس داره ب اسم دین و زندگی که فکر میکنن دیگه تموم،عین 12سالی که تومدرسه بچه ها درس میخونن خیلی شانس بیارن یکی دوسالش یه معلم بدرد بخور گیرشون بیافته که واقعا مایه بذاره و اونچکه لازمه رو بگه وگرنه باقیش یا بخشیده میشه به درس ریاضی و فیزیک یا همون حفط و روخوانی چارتا بخش از کتاب!!

احکامی که میگم کلی نیستا من منظورم مواردی مهم از جمله شناختن و دونستن "حلال و حرام و نجس و پاک"!! مخصوصا گزینه آخر، زمانی بروز میکنه که طرف وارد زندگی میشه و مهمتر زمانی که بچه دار میشه و نمیدونه یا نمیتونه تشخیص بده؛ طرف پوشک بجه  رو عوض کرده بعد مثلا برای حفظ ادب و اینا چادرشو میندازه روپای بچه،بعد با همون چادر توخونه چرخ میخوره و ظرف میشوره و اون چادر خیس میشه و..!خب عزیزمن به هرحال که بعد تعویض پوشک بدن اون رطوبت خودشو داره خب این نم و رطوبت به چادر شما هم منتقل شده و نجس شده خب اینو تو باید بدونی!!! باید بدونی وقتی دندون بچه ات لق شد و افتاد و یه دستمال کاغذی بذاری روی اون دهن پاک نمیشه که باید  آب بکشی؛ باید بدونی وقتی شب توجای بچه ات بارون اومد باید ببری بشوریش، اون تشک رو هم بذاری تو آفتاب خشک بشه پاک نمیشه که ،آفتاب لباس رو که پاک نمیکنه باید بشوری آب بهش برسه.. ،،،، انقدر حرصم میگیره از این آدما بعد ادعاشون گوش عالمو کر میکنه! بعد پدرومادرشون فکر میکنن برای چرخوندن یه زندگی آماده اند خب این نکات و درسهارو باید بدونن باید بهشون یاد میدادید کتاب براشون میخریدید خودتون اهمیت میدادیدتا  از همه لحاظ آماده زندگی باشن خب...


   - هفت روایت خصوصی:

امام موسی صدر؛ خیلی درموردشون نمیدونم تنها همون مقدار شنیده ها از اطرافیان!! میدونید سبک نوشتن درمورد بزرگان و افراد خاص همیشه یجوری بوده که من نمیتونستم بخونم!یجورایی برام سقیل بوده سخت بوده! یه مدت قبل تبلیغ یه کتابی رو تویه وبی خوندم،تصویرکتاب رو که دیدم و متوجه شدم حجمش کمه(لعنت برهرنوع تنبلی) گفتم این خودشه بذار اینو پیدا کنم بخونم!اسم کتاب اضافه شد به لیست کتابهای درحال خرید،بالاخره موفق شدم و کتاب خریده شد،در چشم بهم زدنی یکجا سرکشیدم!

مقدمه یا درواقع معرفی کتاب از قلم خود نویسنده انقدر دلنشین بود که تا تهشو یروزه خوندم،فکر حتی اگه قطر کتابش هم زیاد بود با این قلم و سبک نوشتن و تعریف بازهم حتما یروزه میخوندمش!

میخواستم از نوشته ی پشت جلد کتاب عکس بذارم این فروشگاهای کتاب انقدر برچسب و کُدمُد بهشون میزنن نشد،


کلی از عکسها و اتفاقات موکب هنوز مونده و ننوشتم،دلم میسوزه که هیمنجوری موندن ..

میگفت شنیدید که میگن وقتی خانم زهرا وارد محشر میشن همه سرهاشون رو پایین میندازن(هیچکس نگاه نمیکنه)،حضرت زینب هم دختر همین خانم هستند برادراشون هم که غیرت الله اند،پس کسی وارد حریم عمه سادات میشه که غیرتی باشه،که قابل اعتماد برادارن خانم زینب باشه! پس انتخاب میشه کسی که امتحانشو پس داده باشه...؛ اینا رو بعد از صحبتهای خواهرشون، گفتن؛ شکی در این نیست کسی که خیلی محکم پشت خواهربزرگترش باشه پس دیگه برای خواهر اربابش جون میده!!

از امروز بگم!!!اولین بار بود خونه ی شهدای مدافع میرفتم،قبلا مراسم مدافعین شده بود برم اما دعوت شدن توخونه اشون و نشستن و نفس کشیدن توجایی که مطمئنی یروزی اون شهید اونجا راه رفته نفس کشیده زندگی کرده یچیز دیگه است!!اصلا انگار خود شهید هم حضور داره!حالا اگه بخوام بگم چجوری جور شد و وصل شدم به این حلقه که کلی داستان داره یه سرش برمیگرده به موکب(راستی یادم رفته بقیه خاطراتو بنویسم) یه سرش هم به همین وبلاگ و آشنا شدن با بعضی از بچه ها و ادامه داشتن دوستی های چندساله امون(چندتاهم بهروز داشتم این بین دیگه عادی شده برام ننوشتموشون) اما میخوام اینو بگم یوقتایی واقعا نمیدونی چی میشه که رزق های معنویت اینجوری زیاد میشه اما هرچی که میشه خدا کنه بیشتر بشه خدا کنه ثابت بمونه، کلا یه حس خاصیه، یه حس حسرت نداشتن و نبودن این جوونها بینمون یا شاید یه حس خوشحالی که هنوز هستن یه همچین جوونهایی یه حس خوبی که چقدر خوبه تواین برهه از زمان داری زندگی میکنی نه دوسال جلوتر نه دوسال عقبتر،یه حس خوبی که چقدر خوبه دهه هفتادیا یه همچین کسانی رو دارن/یم، یه حس انرژی بخش که وقتی تواین جامعه و تواین فضا مجازی ها و تواین شلوغ پلوغی میشه خاص بود،خاص هم رفت ... یه حس نو؛ شهدای دفاع مقدس همه اشون خاص بودن و هستند و باهاشون انس داری اما اینایی که میدونی زمان و مکان و شهر و کشورشون فرقی نداشته و تواین همه هیاهو شده اینجوری باشن که انتخاب بشن یکم متفاوت تر تورو ساکت میکنه ادعاتو کم میکنه معرفتتو بالا میبره، یکم متفاوت تر بهت تلنگر میزنه... میفهمونه تو همه ی این شلوغ بازی های الکی هم میشه  محمد رضا بود،محمد رضا تربیت کرد  میشه ....


میگن رسم تو سوریه که پرچم رو روی تابوت میکشن و طواف میدن بعد پرچم رو به خانواده شهید هدیه میدن،مادرشون میگفتن سهم محمد رضا دوتا شد یکی هدیه به ما یکی هم روی کفنشون گذاشتن و دفن کردن....


به نام عشق ، بنام مدافعان حرم
سرم فدای امام مدافعان حرم

اگر که قسمت من نیست تاحرم بروم
بخوان مرا تو غلام مدافعان حرم

من و تو ایم که از روزگار بیزاریم
جهان خوش است به کام مدافعان حرم

میان کل جهان در مقابل داعش

زبانزد است قیام مدافعان حرم

فدای غیرت و مردانگی این مردان
فدای لطف و مرام مدافعان حرم

خودحسین و ابالفضل باده میریزند
به نام خویش به جام مدافعان حرم

غزل سروده ام اینبار پیشکش باشد
سلامتی تمام مدافعان حرم

امیر فرخنده

اولین پست این جنسی بود......


تبریک نوشت (چه همزمانی قشنگی شد)

زینب خانه ی مهتاب به دنیا آمد

زینب حضرت ارباب به دنیا آمد


بهترین خوبترین خواهر دنیا آمد

حضرت فاطمه ی دیگر دنیا آمد


بشنوید (حاج میثم مطیعی)


 



 

سلام

من با نوشتن پست پایین قصدم بی احترامی به کسی نبوده فقط واقعا مدتها ذهنم رودرگیر کرده بود این موضوع (نگفتم نباشن و محو بشن گفتم اعتدال و رعایت و همه چی دوطرفه است،تهمت هم نزدم که بگم همه با نیتِ خاصی عکس میذارن) خلاصه اینجوری و با این اوصاف به نوشته تبدیل شد،دیگه هرکسی از ظن خود شد یار من ...


یادمه یه مدت مُد شده بود دخترا عکسهای بچگیشون رو واسه پروفایلها و تووباشون میذاشتن(خودمم این اشتباه روداشتمو بعدفهمیدنش پاکش کردم) بعد اومدن گفتن دختــــرا چیکار میکنید؟ مگه نمیدونید پسرا ذهنشون خیلی فعال(عمرا،البته تواین موارد بله) تصور میکنن چهره شناسی میکنن شماها باعث گناه یه عده میشید!! ممکن به شما دل ببندن ممکنه به گناه بیافتن!! البته روی سخن اینجا فقط به همون یه عده ی مذهبی بود، چون اونایی که براشون مهم نیست عکس بزرگسالی و خیلی اُپنشون رو میذارن وکاری نداریم، اینجا روی سخن با بچه حزب اللهی ها بود؛ خلاصه اون گذشت و رسید به این برنامه های مجازی و بقول جناب رسولان تل ناگرام ها و اینستاها و ... باز یسری دختر خانم های مذهبی حالا سهوی، عمدی، جوی، محض تنوع هرچی یه چندتا عکس گذاشتن بدو بدو پسرا اومدن پست نوشتن و اِل و بل که لایک به حجابتون خواهر چرا اینجوری میکنید و باز شروع شد که بهتون دل میبندن و به گناه میافتن و..؛ من قبول دارم کار درستی نمیکنن و میدونم اشتباهه، امــــــا حرفم اینه آقا پسرحزب اللهی و مذهبی  که غیرت داری و حواست به خواهر دینیت هست و تذکر میدی و به یادش میندازی که نباید این کارو بکنه و میگی جنس خودتو میشناسی و ... دمت گرم ممنون ولی آیــــــــــا شما نمیدونی دخترا خیلی بیشتر از پسرا احساسی اند،زودتر دلبسته میشن؟؟ تو خودت چرا چپ و راست از خودت عکس میگیری و میذاری تو پروفایلت؟ که چی دل دختر مردمو ببری؟؟ اگه دخترا این رو روندارن که مستقیم مثل خوداتون رفتار کنن و رُک بگن دخترا وابسته اتون میشن شماها به ذهن خودتون نمیاد؟؟؟؟ هی از گلزار رفتن و ته ریش گذاشتناتون و انگشتر عقیقاتون عکس میذارید اینستا که چی بشه؟؟ که دخترا لایک کنن؟؟؟ نمگید شاید یه دختری به گناه بیافته؟؟ دلبسته بشه؟؟ پس چرا رعایت نیمیکنید؟ تو اگه پیرو شهدایی بیا مثل ابراهیم هادی باش که از وقتی فهمید دخترا از تیپ و هیکلش خوششون میاد از فرداش باسرووضع ژولیده میرفت باشگاه لباساشو دیگه توساک نذاشت،میذاشت تو کیسه پلاستیکی که تیپشو بهم بریزه،اگه پیرو لوطی صفتایی بیا مثل علی گندابی باش که دید با یه کلاه نمدی خوشگل تر میشه و خانم ها نگاهش میکنن دیگه اون کلاه رو سرش نذاشت!! پس تو کجای فضیه ایی برادر؟؟ رطب خورده کی منع رطب کند؟؟!! اونی میاد به بقیه تذکر میده که خودش رعایتی باشه!! میخوای از خوش گذرونیات و دوستای بامرامت و کار و درس و عقیده هات بنویسی خب بنویس چه لزومی داره همه اش عکس خودت رو بذاری؟؟

من نه خودم اینستا دارم نه عکسی گذاشتم نه کسی تذکری داده، نه اینستای کسی رفتم نه دلبسته شدم نه حرفی و نه حدیثی منتهی لازم دیدم این نکته رو بگم


اینجا رو هم بخونید مفیده


"حضرت امیر(ع)"

هرکه اطمینان داشته باشد آنچه خداوند برای او مقدر کرده است

 از او فوت نمی شود

 دلش آرام میگیرد...

(غررالحکم)


*تیتر حدیث نوشت کنار وب

کریم ابن کریم، بازهم خودت ببینم اینبار چیکار میکنی،دست من و دامان تو...



اول صوت رو پلی کنید و بعد هم کلیک کنید برروی لینکی که گذاشتم




و