چه خوش داستانی زد آن هوشمند
که بر ناگزاینده ناید گزند
کم آزار شو کز همه داغ و درد
کم آزار یابد ، کم آزار مرد
کم خود نخواهی ، کم کس مگیر
ممیران کسی را و هرگز ممیر
(نظامی گنجویشبها که چشم مست تو پرناز می شود
یعنی گره زکار دلم باز می شود
ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
در خلوت شبانه من ساز می شود
با قصه های روشن باران طلوع صبح
در من سرود عشق بو آغاز می شود
نقش نگاه گرم تو در ذهن سرد من
کم کم بدل به صورت یک راز می شود
یک روز یا دو روز ندانم تمام عمر
دل با غم فراق تو دمساز می شود
با مرغکان عاشق و گنجشککان کوی
بر بام و بر درخت هماواز می شود
وقتی روی زپیشم و تنها شود دلم
آنوقت پای غم به دلم باز می شود
" شلوغی شهرتان ارزانی خودتان "
من با "خودم" کنار می آیم...
www.kabutarnevesht.blogfa.com
سلام منتظرم....ممنون
اومدم تا ببینم لحظه ی عاشق شدنو
به دلم افتاده بود صدا زدین آقا منو
دل تنهامو آوردم با یه دنیا دلخوشی
کمتر از آهو که نیستم میشه ضامنم بشی
اومدم همسایه های پاپرت رو دون بدم
دلمو رو دست بگیرم تا بهت نشون بدم
روبروی گنبدت سجده کنم سلام بدم
خسته نیستم اگه من از راه دوری اومدم
روبروت بی اختیار دوباره زانو بزنم
میون گریه بگم غریب و دربدر منم
تو رو شاهد بگیرم که با خدا حرف بزنی
میدونم که دست رد باز به سینه ام نمیزنی
میدونم شفاعت بی منتت زبونزده
به همین امید دلم به مشهد تو اومده
دست خالی هیچکسی از در خونه ات نمیره
یا رضا رضا میگم تا قلبم آروم بگیره...
دل منم هوای امام رضا(ع) کرده...
ای عزیز از عدم درهم، درهم مباش و دین را به دنیا مده که در روز جزا گویند دینآر نه دینار
« خواجه عبدالله انصاری »
برای با خدا بودن باید از خون خدا طلب کمک کرد
کوله بارم پر از اشک بر خون خدا
دلم پر از محبت بر خون خدا
و امیدم بر نوکری خون خدا
السلام علیک یا ثارالله
من خدا را دارم....
ممنون مریم عزیزتر از جانم .. برام همیشه عزیزی .ببخش که حسابی نگرانت کردم.
خیلی خیلی زیبا بود....
مخصوصاً عکسه خیلی زیباست بانو