باز هم از اون شعرهای روون و خوشگلِ که هرکی نخونه از کفش رفته :)
کاملش ادامه ی مطلب
ماه شعبان آفتاب آوردهای
روی حق را بینقاب آوردهای
قلب زهرا چشم حیدر را چراغ
روح احمد را گلاب آوردهای
در حقیقت از دل دریای نور
بر محمّد دُرِّ ناب آوردهای
تشنگان وادی ایثار را
آب شیرینتر ز آب آوردهای
آفـرینش پـر شـده از یــاحسین
کل هستی کرده خلوت با حسین
اهل عالم عید مصباح الهداست
عید کل خلقت و عید خداست
خوشبحال اونایی که صدای خوب دارن و بلدن صدا و سوز صداشونو جای خوبی خرج کنن!!
یه موذن تو مسجدم* هست یعنی اذان که میگه روحت پرواز میکنه انقدر خوشگل اذان میگه فقط دوستداری صوتهایی که ازبلندگو خارج میشه،چه میدونم امواج صوتیی که ارسال میشه، همه رو با تک تک سلولهای بدنت جذب کنی!!تازه خدا خدا میکنی مکبر هم خودش باشه که دیگه بساطت جوره!
نه اسمشو میدونم نه فامیلی، واسه دعا کردن میگم خدایا همونی که خیلی خوشگل اذان میگه!قبوله دیگه؟!
شاید الان خیلیاتون بگید اگه نماز رو با عشق بخونی و اینجوری و اونجوری خودت بساطت رو جور میکنی ولی اینا همه اش واسه خوباس،ما با همین چیزا یکم بگی نگی تا پشت بوم میفرستیمش وگرنه نمازمون که تا سقف هم نمیره!اینجوری دلمون یکم خوش میشه!
چقدر دلم یه نماز میخواد توحیاط سقاخونه،وقتی قنوت میگیری گنبد طلاش از بین دستات دیده بشه!بعد نماز هم بری یه لیوان آب از سقا خونه بخوری، انوقته که واقعن حس میکنی تمام رگ و ریشه های بدنت دارن شکر میکنن.
چقدر این وقت سال که میشه دلم میگیره،نه دلگیری غصه دار،دلگیری که یاد خاطرات خوبت میندازه که دیگه هیچوقت برنمیگردن و فقط حس و خاطراتشون برات میمونه!اصن این وقت سال انگار واسه خاطرات خوبه انگار باید اتفاقات خوب تواین زمان از سال بیافتن و اینجوری این موقع از سال بشه بهترین!
چقدر این روزها داره تند تند میگذره و من غم دارم از رفتن رجبی که بازهم ازوجودش استفاده نکردم...هرچند ماه شعبان میاد با کلی جشن هاش با کلی شادی هاش ولی دلم تنگ میشه برای ماه رجب که آیا باشم سالِ بعدی ،اعتکافی، یا من ارجوهی...چقدر من این دعا رو با صدای استاد فرهمند دوستدارم چه آرامشی داره!
الان که از شعبان گفتم چقدر دلم برای مراسم های مهدیه تنگ شده،خدا کنه امسال هم توفیق بشه همه ی مراسما رو بریم خدا کنه لیاقت داشته باشم و دعوت بشم!
هعی آدم حتی اگه بخواد از خاطرات خوبش هم بنویسه آه میکشه ها....
چقدر زمان داره میگذرهچقدر این روزها داره تند تند میگذره و من کاری از پیش نمیبرم...
بگذریم انگار خاطرات خوشت رو هم نباید تکرارو تصور و تجسم و بازبینی و... کنی!!
*همون مسجدِپست یه ماجرا(فعلن زدم به نام خودم)
راستی امروز یکی از دوستامون چادری شد!!
انقدر که خوشحال بودم سر از پا نمیشناختم!کلی ذوق میکردم سه تایی باهم قدم میزدیم.
خدا کنه بتونه حفظش کنه، البته خدا کنه خودم بتونم حفظ کنم حرمت و ارزش چادر رو که فقط به رو سر نگهداشتنش نیست!
حس توضیح و تفسیرش نمیادعطاشو به لقاش میبخشیم همه اتون عاقلید میدونم منظورمو گرفتید
*تیتر همینجوری،از سهراب سپهری :)
وای من از کلاسهای روز سه شنبه بدم میاد
نمیخوام موج منفی بدم ولی واقعن بدم میاد
از اون شی گرا که اول وقتِ که هیچی ....
دوتا منفی دارم (تمرینامو حل نکرده بودم )به میمنت و مبارکی یکی هم فردا میخوام بگیرم
چون تمرین فردا رو هم حل نکردم!!
فک کنم ترم بعد هم مهمون شی گرا باشم!! :))
(خدا نکنه)
همین الان یه ایده ای به ذهنم رسید،تواین عید یه ختم صلوات داشته باشیم!
هرکسی هرچندتا میتونه اعلام کنه من تعدادشو اینجا مینویسم،
ثوابش تقدیم به امام زمان.
تاالان 8122 گل صلوات
پست پایین اعلام کنید
وقتی که پیامبر اکرم (ص) در شب معراج به آسمان چهارم رسید فرشته ای را دید که لوحی در پیش روی خود نهاده و در آن نگاه می کند و مانند رودی اشک از دیدگان می ریزد .آن ملک متوجه حضور رسول خدا(ص) در آسمان چهارم نشد و لذا جبرئیل با بال خود به او زد و هنگامی که ملک متوجه شد بلافاصله رکاب آن حضرت را بوسید و تعظیم و اکرام نمود و عرض کرد : یارسول الله مرا معذور بدارید چرا که نور زیادی از این لوح متصاعد بود و به همین جهت من متوجه حضور شما نشدم،آن حضرت فرمودند : در این لوح چه چیزی نوشته شده است ؟ ملک عرض کرد در این لوح نوشته است « لااله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله »
سپس ملک گفت من دو رکعت نماز به جا آوردم که بیست هزار سال طول کشیده است . به امر خدا پنج هزار سال در قیام و پنج هزار سال در رکوع و پنج هزار سال در سجود و پنج هزار سال در حال تشهد بودم حالا ثواب این نماز را به شما هدیه می کنم که از قصور من بگذرید.
حضرت فرمودند : من به نماز و طاعت تو احتیاج ندارم . فرشته عرض کرد پس آن را هدیه می کنم به امت شما.باز فرمودند : که امت من احتیاج به نماز تو ندارند ، به عزت خدا هر کسی از گناهکاران امت من یک بار صلوات بفرستد ثواب آن از بیست هزار سال طاعت تو برتر است .
"امالی صدوق ج3 ص 429"
تصمیم گرفتم نظراتم باز باشه از این به بعد از اونجایی که:
رفتم وب مرحوم سخا و غم منو گرفت دیدم نظراتش بی جواب مونده،هرکی آمده سوره ی حمدی خوانده و رفته!!
گفتم تنها فایده ی وبم شاید همین باشه وقتی مُردم نظراتم باز باشه حداقل شاید ثواب یکی از این حمدها بهم برسه!!
البته راضی بزحمتتون نیستم صلوات هم کافیه فقط کامنت بذارید؛ میدونید به کامنتام(نظرات دوستانم )یجور خاص حساسم و برام مهمن!
*انتخاب تیتر همینجوری یاد انالله و انا الیه راجعون افتادم
+از این ب یعدها نگید چرا این بسته است!