چقدر خوبه وب گردی کنی اونم بعد یه مدت طولانی البته توی وبهایی که تاحالا نرفتی و نمیشناسشون
یه حسی داره!!!یه حس های جدید
دیگه نویسنده رو نمیشناسی و با یه دید قبلی نمیخونیش!
از وقتی بیان امکان دنبال کردن رو گذاشته همش میترسم چندتا مطلب پشت سرهم بذارم
نکنه دوستان از مرکز مدیریتشون بیان و بجایی اینکه رواسم وب کلیک کنن رو اسم آخرین پست کلیک کنن و فقط آخرین مطلبو بخونن!اونجوری از باقی مطالب مفیدم بی بهره میشن(الکی مثلا من همه ی پستهام مفیدن و هرز ندارم) چقدر هم بروزم!
امروز حسابی شعر خوندم یه دل سیر...
الان یه حسی دارم شاید چیزی شبیه جو! که دوباره دوردونه* رو باز کنم! وقتی هم که یه موسیقی آرومی زیرصدا داشته باشی این حس دوچندان میشه!
*مثلا قرار بود ناشناس بمونه! آلو تودهنم خیس نمیمونه! البته بسشه داره یه سالش میشه،بزرگ شده!نخود هم بود تا الان خیس شده بود.
هم بیکارم هم وقت نمیکنم به هیچ کاری برسم،تازه خسته هم میشم!
این روزام خیلی داره به بطالت میگذره!!ولی هیچ کاری هم از دستم برنمیاد میام هرکاری کنم میگم بذار بعد ماه رمضون
نمیدونم از بس پشت هم کلاس و درس و..بوده الان میخوام جبران کنم؟الکی خودمو توجیح نکنم تنبلی هم هست!
حالا که موضوعات هر بند انقدر متفاوت شده اینم باشه واس خودم!
دل واپسی ام نیست چه باشی چه نباشی
احساس تو کافیست چه متن و چه حواشی
"محمدعلی بهمنی"
بعدا نوشت:
بین بند پنج و شش رابطه هست و مربوط به هم میشه
ولی چقدر این تفاوت دیدگاه ها قشنگه!