شنیدید که میگن محبت که از حد گذشت فکر میکنن وظیفه است؟
ولی من اعتقاد ندارم چون اونی که همچین فکری کنه اصلن محبت رو نمیشناسه چه برسه حدش رو بشناسه!
حس محبت از دوستداشتن میاد با ترحم که از سر دل سوزی و انسان دوستی میاد کلی توفیر داره!
یه حدیث از حضرت علی خونده بودم که فرموده بودن اگر انسانها بدانند با هم بودنشان چقدر محدود است محبتشان به هم نامحدود میشود!
پس چرا یه عده نمیخوان این رو بفهمن؟اگه کلن نمیدونستن مهربانی و دوستداشتن یعنی چی که خب انوقت آدم حق میداد بهشون ولی وقتی میدونن و فرق میذارن واسه محبت کردناشون، اونجاست که آدم آی حرص میخوره! درسته باید فرق گذاشت اما کجا؟ یعنی اینکه هرجایی نمیشه محبتت رو خرج کنی قبول،اما جاش مشخص شده است پس در باقی موارد باید خرجش کنی!
بعد مرگ نه متوفی محبت لازم داره نه اصلن محبت معنی میده! حالا هی گوش نده! طرف پای تلفن به انور خطیه که خدا میدونه کی بود و نسبتش چی بود چنان جانم و عزیزم میگفت که دل من رفت چه برسه به انوریه! حالا موقع پیاده شدن از اتوبوس انقدر تندتر و جلوتر رفت که بنده خدا اون خانم مسنی که باهاش بود(یحتمل هم مادرش بود) ترسید جا بمونه بخاطر همین صدا زد س.... وایسا منم بیام،طرف چهره اشو یجوری درهم کشید که من جا خوردم حداقلش این بود که میتونست حتی بی محبت ولی مودبانه تر وایسه که بهش برسه!!
محبت به دوست و همسر و فرزند و خواهر و برادر جای خود داره اما محبت به پدر و مادر یچیز دیگه است!!
یوقتایی به هر دلیلی شاید بحثت بشه باهاشون، شاید ازسر بچگی یوقتایی قهر هم کنی (توضیح نمیدم قهر کردن رو خودتون بگیرید مطلب رو لطفا) تو جمع خانوادگی از این موضوعات هست منتهی بی احترامی بهشون اون هم توی جمع عمومی اصلن خوب نیست ،توی جمع خصوصیش هم نیستا ولی عمومیه بدترِ غرورشون نابود میشه! شخصیتشون ...هیچی دیگه!
خدا به همه امون (مخصوصا جوونا) اخلاق بده و صبر و حوصله!