و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به ساعت انتشار دم میگیرم: علی علی...» ثبت شده است

میدونید این چهارمین صفحه ایی که باز کردم! البته اگه این هم نصفه و نیمه ذخیره نشه!!

خیلی از حس ها رو نمیشه توصیف کرد ولی اکثرا همه درکش کردن و وقتی ازش میگی با تایید مخاطبت روبه رومیشی که میگه: عه آره  ....!! یه چند روزیه یه حس دوستداشتنی مهمون روح و قلب و وجودم شده شدتش کم و زیاد میشه ولی حسِ فوق العاده ایی... شاید نشه توصیفش کرد ولی اتفاق بوجود اومدنش رو میگم شاید شماها مشابهش رو درک کرده باشید

فال نیک رو که میدونید چیه؟ به فال نیک گرفتن...(هرکی نمیدونه خودش بره سرچ کنه بخونه بیاد؛ لابد دانشجو هم هستی؟؟) چندروز پیش مسیری رو با BRT  میرفتم، همینطور که حواسم به بیرون بود و غرق در افکار، یهویی یه صدایی شنیدم و پشت بندش صلوات، پیش خودم گفتم چی شد؟ که دوباره شنیدم "برای شادی دل امیرالمونیین صلوات" و دوباره و دوباره ... فکر کنم یه پنج تا صلواتی فرستادیم،انقدر با ابهت و با صدای رسا این صلواتا رو درخواست میکردن که آدم به وجد میومد و کلا همه صلوات میفرستادن؛به فال نیک گرفتم و شروع روزام با امیرالمومنین شد اتفاقا اون روز انقدر همه چی خوب پیش رفت که انگار یه روز واقعیِ واقعی بود...

چقدر خوبه بعضیا این جَنم رو دارن که توی یه مکان عمومی اینجوری ازملت صلوات میگیرن،ذکرهای خوشگل میگن،روزهای مردم رو خوب میکنن،گوشهای مردم رو بیدار میکنن ..

از اون روز کم کم ذکر لبم شده علی مولا ... و این فوق عالیه!!یه حس هایی رو درونت زنده میکنه..

مثل بچه ای که وقتی میگه به بابام میگم، یه حس پشتوانه ایی بهش میده، امید و اعتماد، قویش میکنه!

مثل وقتی یکم بزرگتر میشه و میگن به بابات میگیم، یه حس ترس بهش دست میده، یه حس حساب بردن!

یادم اون سال که از زیارت برگشته بودم وقتی میخواستم حال و هوای حرم ها رو برای دوستام بگم به نجف که میرسیدم میگفتم: اُبهت داره حرمشون در عین حالی که واقعا ملجاء بودن رو درک میکنی، و این اُبهتِ با محبت چند روزیه آرومم کرده،خدا کنه تموم نشه...

درسته میدونیم و خونیدم و گفتن،شعر و مقاله و داستان و مداحی... ولی گفتنش از زبون خودت به قلم خودت، تو وب خودت بی تکلف بی ایهام و استعاره،قویت میکنه.


به تقلید از دلانه: یــ علی ــا