انقدر ننوشتم ک نوشتن از یادم رفته
انقدر دور شدم از خوندن ک حتی خوندن هم از یادم رفته
انقدر دلتنگ خریدن کتاب جدید و خوندنش هستم که حد نداره
انقدر وقت کم میارم که بعضی وقتها میگم اگه بخواد همینجوری ادامه پیدا کنه رسما چندصباحی دیگه دلم برای خودم تنگ میشه و اونجاست ک دچار افسردگی میشم
نمیدونم پس اونایی ک هم بچه داری میکنن هم کار و تحصیل چجوری ممکنه براشون؟
من انقدر وقت کم میارم که وقتی فاطمه خانم خوابه یا کارهای خونه رومیکنم یا از شدت کمبود خواب خودمم میخوابم ...
امشب که اینجا سرزدم کلیییییی برام خوب بود
بعضی وقتها احساس میکنم مطالب خوب،کتاب خوب ک نمیخونم از خدا دورمیشم از کارخوب کردن دور میشم....
《 مرا از غفلت بیدار کن، غفلت را از من دور کن ... خدایا اگر تو نخواهی من گمراه زبون و خوار و خفیفی بیش نخواهم بود ...》(کپی از یکی ازبچه ها باگوشی بودم نشد لینک بذارم)
التماس دعا
یاعلی