و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عملِ نیک» ثبت شده است

خیلی اتفاقی وارد وب یکی از دوستان شدم"اینجا" نوشته ی کنار هدرش بدلم نشست...یه حدیث از حضرت امیر.

چقدر خوبه که بعضی ها حدیثای اینجوری رو انتخاب میکنن یه تلنگر خیلی محکمی میشه..."چشم ها دام های شیطانند"...

نگاهامون...حواسمون به نگاهامون هست؟؟؟

نگاه های معنی داری که میکنیم....شاید هم از قصد نباشه ولی خب طرف مقابل یه برداشتی کنه....

بعضی چشم ها برق خاصی دارن ...مواظب چشم بودن از مواظب زبون بودن سختره....

زن و مرد هم نداره...گاهی حتی از پشت شیشه ی عینک هم برقش معلومه...

چشم یکی از کوچکترین اعضای آدمِ  که خودش به تنهایی می تونه گناهای زیادی رو  ایجاد کنه...


اوچشم هایی را که به خیانت گردش می کند میداند واز آن چه درسینه ها پنهان است با خبر است.(غافر/19)


"امام صادق(ع) فرمود:" چه بسا یک نگاه کوتاه، حسرت بلند و درازی را به ارث بگذارد".





ادامه ی مطلب  قسمتهایی از متن یه سخنرانی هست  خودم که خوشم اومد ساده گفته شده"منبع"

+به قول یکی از استادام دلِ دیگه هرچی که چشم ببینه میخواد ولی میشه آدمش کرد...




همیشه میگیم توکل برخدا و میریم دنبال کارمون اما این توکلی که میگیم واقعا توکلِ؟؟؟
یه داستانی خونده بودم مضمون به نقلش این بود که :یه کوهنوردی توی یکی از کوههای برفی گیرمیافته و بعد از مدتی یه صدایی میشنوه که میگه اگه بخدا اعتماد داری و توکل بهش کردی طناب رو پاره کن اما مردد میشه و میگه اگه طناب رو ببرم که میافتم و میمیرم ...تا اینکه چندروز بعد تن یخ بسته اشو آویزون از طناب پیدا میکنن، اون مرده بود درحالی که فقط یک متر از سطح زمین فاصله داشت....
نمیدونم گاهی با خودم میگم نکنه توکل کردنای ماهم از این نوع باشه میگیم توکل کردیم و اعتماد داریم بخدا ولی اگه همین الان یه ندایی از سمت خدا بیاد که فلان کارونکن یا فلان جایی که میخوای بری رو نرو...انوقت چی؟؟بهش اعتماد میکنیم یا مردد میشیم؟؟

"اساساً کسى که به خدا معرفت دارد، مى‌داند که به مقتضاى حکمت الهى، امور به واسطه اسباب تحقق مى‌یابد. گاهى اسباب، مادى و طبیعى است و گاه معنوى است و بسا اسبابى غیرعادى و خارق العاده است. به هر ترتیب حکمت الهى ایجاب مى‌کند هر پدیده‌اى از طریق اسباب خودش محقق گردد از این رو علم و شناخت به خداوند و حکمت او موجب معرفت به مقتضاى حکمتش مى‌گردد و در نهایت، تکامل انسان بستگى به همین نظام داشته و به واسطه آن بشر در بوته امتحان و آزمایش قرار مى‌گیرد وگرنه انسان تکامل نمى یابد، زیرا تکامل انسان در گرو انجام وظایف بندگى است"

دارم با خودم کلنجار میرم که اگه تو هم توکلت برخداست پس از این اتفاقای که داره برات یکی یکی میافته نباید بترسی و بدونی که تو تمام سعی و تلاشت بوده برای بهترین و در راه خودش بودن پس نشدن و طبق میل تو اتفاق نیافتادن حکمت خداست...پس این همه که میگفتی توکل برخدا کجا رفت؟؟
ادامه ی مطلب کمی پیرامون توکل....

وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ. (الطلاق/ ٣)
و هر که بر خدا توکل کند، پس وی او را بس است



اگه یه دخترخانمی باپوشش نامناسب (یا یه آقا پسری) رو توی خیابون ببینید؛ یا اصلا یه دختروپسری که از ظاهرو رفتارشون مشخصِ که با هم دوست هستند و رفتار ناشایستی رو توی جامعه دارن ،چند درصدمون میریم جلو و بهشون تذکر میدیم؟؟؟
با لحنی مودبانه و البته رعایت حریم (یعنی یه آقا یه کاره نره به خانم بد پوشش یا... تذکر بده با احترام و رعایت حدود) چند درصدمون تذکر میدیم؟؟یا اصلا برامون مهمه؟؟ یا خیلی راحت میگیم به ما چه موسی به دین خود....الان بریم بهش بگیم برمیگرده میگه به توچه دوتا فحش هم نثارمون میکنه!!چقدر اهمیت داره امر به معروف که حداقل وجدانمون آروم باشه و بگیم ما سعی خودمون رو کردیم و وظیفه امون رو انجام دادیم حتی اگه به ما بی احترامی کنن!؟
هرچند عده ایشون بی حیاتر از این حرفان و برخورد بدی با طرف میکنن اما به هرحال یک وظیفه است...
من خودم پیش اومده که به دوستام بگم و راهنماییشون کنم و ازشون بخوام که مواردی رو رعایت کنن اما توی خیابون و مترو ...هرچند خیلی میبینم اما نمیدونم چرا نمیتونم برم جلو؟؟شاید بخاطر رفتاریه که چندسال پیش یه دخترخانمی با مادرم سر این موضوع داشت. میگم الان دوست پسرشو میفرسته میاد دوتا حرف هم به آدم میزنه ... بعضی وقتها هم میبینی طرف خیلی از تو بزرگتره و روت نمیشه بهش تذکر بدی ...
یجایی خوندم از آداب امر به معروف اینه که خودت رو پاک و منزه ندونی شاید همونی که الان خطایی کرده صفات پسندیده ای داشته باشه و بخاطز اون مورد محبت خدا قرار گرفته باشه و این کارش از سر بی توجهی و غفلت بوده باشه.
نمیدونم ... خدا عاقبتمون رو بخیر کنه با این همه کوتاهی هایی که توی انجام دستوراتمون داریم بعنوان یه مسلمون...



یه پیشنهاد کاملا باربط    

باتشکر از aminov   


دارم دنبال موضوع میگردم واسه  یه پست جدید...

از چندتا از دوستان هم کمک گرفتم هرکسی یه موضوعی پیشنهاد داد اما این میون یکیشون حرف خوبی زد گفت:هرکاری میکنی برای خدا باشه با اعتقاد بنویس تا با اعتقاد خونده بشه....

خودش شد یه موضوع ...اینکه چقدر توی کارامون اخلاص داریم حتی توی نوشتنامون؟؟؟

نه فقط کارهایی که دیده میشه ؛ریای ظاهر و عمل به قصد خودنمایی در پیش مردم (ریای آشکار) مثلا نمازسروقت خوندن و حرفهای خوب زدن امــــــا کارهایی که ظاهری نیست و خودمونیم و خودمون...مثل همین نوشتن...

توی نوشتن و گذاشتن یه پست جدید قصدمون خوب نشون دادن خودمون و شخصیتمونِ؟؟؟یا نه اینکه میایم و از مسائل روز مینویسیم واقعا برامون دغدغه شده؟؟؟اینکه مدام از انتظار برای امام زمان مینویسم چقدر توی رفتارمون منتظرشیم؟؟

خالص شدن برای خدا کارِ سختی اما شدنی...



میخواستم این پست رو اختصاص بدم به تلاوت قرآن و اینکه چقدر ازش دوریم یا اصلا چقدر به یادشیم و عمل میکنیم به حرفاش ...

اما نمیدونم چی شد این میون که میگشتم چشمم خورد به این آیه و جهت رو تغییر داد...


"وبه بندگانم بگو که آنچه نیکوست برزبان آوردند." اسرا/53...


باخودم گفتم زبــان همون چیزی که باعثِ همه ی اتفاقات جهان میشه.

دوستی و دشمنی ،برقراری ارتباط ،علم ،ابراز محبت و....

اینجوری شد که وقتی دنبال گناه زبان رفتم و گشتم همش سرم رو به نشانه ی تاسف تکون میدادم..که ای داد بر من...من کجای کارم؟؟؟

 چرا وقتی میشه درمورد مسائل خوب حرف زد وقتمون رو هدر میدیم و این زبون رو بیهوده حرکت میدیم؟؟

چرا این روزا از زبونمون برای امربه معروف کمتر استفاده میکنیم؟؟؟و هر حرفی رو هرجایی میزنیم بدون اینکه توجه کنیم این حرف حتی واسه یه نفر ضرر داره....

چرا موقع دعا کردن حسادت میکنیم و کمتر واسه ی دیگران دعا میکنیم و هی تند تند اسم خودمون و خواسته های خودمون رو به زبون میاریم؟؟البته همه اینظوری نیستن یه عده ای حسود و کوته بین اینجورین که نمیدونن وقتی واسه دیگران دعا کنن دعاهای خودشون بیشتر مستجاب میشه...

القصه ،این زبان که سرسبز به باد دهد جای حرف بسی بسیار دارد حضرت علی فرمودند زبان حجمش کم ولی جرم آن بسیار است...


زبان = ترجمان دل ، نماینده ی عقل ، کلید عقل و مهم ترین دریچه روح آدمی است. آنچه بر صفحه زبان و در لابلای گفته های انسان ظاهر می شود، نمودی از آن چیزی است که بر صفحه روح انسان نقش می بندد.زبان در عین این که یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند ،ابزاری برای رشد و روابط با دیگران بوده، در عین حال آفات فراوانی نیز دارد و می تواند سرچشمه گناهان بی شماری باشد


سودی که این جستجوها واسه من داشت این شد که یه قراری بذارم بین خودم و خدا که شاید بد نباشه شماهم بدونید اینجوری شاید جرقه ای هم توی ذهن شما زد ...

گفتم خدایا من دیگه غیبت نمیکنم (حتی اگه توی ذهنم خواستم غیبت کنم)...اگر هربار زبونم به غیبت باز شد و خودم متوجه شدم همون لحظه 5 تاصلوات میفرستم و خودم رو سرگرم میکنم تا انشالله کم کم ازم دور بشه .

فقط خدا کنه بتونم ... 


بفرمایید ادامه ی مطلب..