و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

شهید مدافع حرم محمد حسین محمدخانی ...




+ از سری پستهای یهویی که به دل آدم میافته ...

عکس هم مربوط به بهارامسال هست،یکی از دوستان جانم انداختن.

همچنان شرمنده ام از عدم پاسخ دهی به نظراتتون 

همچنان دعام کنید





ولادت حضرت باب الحوائج، امام موسی کاظم (ع) بر تمام شیعیان جهان مبارک باد.

التماس دعا

خیلی خیلی مبارکتون باشه 

خیلی خیلی تبریک میگم

حجم ندارم عکس و صوت و ... بذارم

دعوتتون میکنم  یه جا!


حیدرانــه 

https://telegram.me/heidaraneh



صوت و عکس و شعر و بریز و بپاش همه اش اونجاس

:)


ببخشید نظرات بی جواب مونده،ان شالله سرفرصت 



ان شالله به شرط لیاقت به یاد همه خواهم بود
یا علی

ای همبازی اطفال! ای حمال اثقال! ای محبوس چاه جاه! و ای مسموم مارمال! ای غریق بحر دنیا! و ای اسیر همومات آمال. 

مگر نشنیده ای و نخوانده ای فرموده آن حکیم غیب دان  را که به فرزند ارجمند خطاب کرده: 

پسرکم، دنیا دریای خطر است،بیشتر مردم در آن غرق میشوند ...

 

 


دریافت

1دقیقه و 53ثانیه
 

دوستداشتم تنها صوت رو میذاشتم

+ توضیحات(کلیک کنید)

اگه از من بپرسن خوشمزه ترین غذا چیه؟؟ میگم کوکو

اگه بپرسن سخت ترین غذا چیه؟؟(از لحاظ درست کردن) بازهم میگم کوکو!!

کوکو یا همون شامی کتلت هرچی ک میگید،هم خوشمزه است هم سخت!!

و تنها غذاییه که اگه حتی دوتا خانم تو یه خونه و با یه مواد درست کنن مزه اش متفاوته چون غذاییه که با دست درست میشه!!

و هرکسی یه انرژی و محبتی تو دستاش داره!!


دوست که کوچیک و بزرگ نداره،دوستی هایی خوبه که باهم باشید شانه به شانه نه سایه به سایه !

هرچی بزرگتر میشم بیشتر دارم حدیث حضرت امیر* رو درک میکنم!

خوباشونو پیدا کنید نگهشون دارید توزندگیاتون ...




*ناتوان تریم مردم کسی است که در دوستیابی ناتوان باشد و عاجزترین مردم کسی است که دوستانش را از دست بدهد!



تبریکات فراوان 

:)


پیشنهاد دیدن "این" کلیپ  رو دارم 


یکی از دوستان بودند هرازگاهی یسری تصویر گرافی های خیلی خوب میفرستادن،یه مدت هم تو کار معرفی کتاب بودند اما خیلی وقت فعالیت نمیکنن،این کم بودن مسریه انگار، بلاگ که هیچ به تلگرام ها هم میرسه چه بسا رسیده ..

حالا بگذریم هروقت یکم درگیر کار جدی میشم سریع انرژیم تموم میشه و فقط و فقط با کتاب خوندن آدم میشم! کتاب کاغذی ها نه تو نت و ... اینکه ورق بزنم(مامانم میگه کار شیطونه میخواد کار اصلیت جا بمونه چرا وقتای دیگه خستگید با کتاب در نمیره؟! میگم حالا اگه کار شیطون هم هست خوب شیطونی میکنه!!)

دوتا مجموعه شعر معرفی میکنم ،یکیش چقدر پنجره(که البته عکسشو خودم نگرفتم جزء همون تصاویر همسایه بزرگوار مجازیمون بوده )

دومیش هم حدود ساعت سه 

البته اگه الویت بندی میکنید اول دومی رو بگیرید بعد اولی

دومیه گزیده اشعار عاشورایی به انتخاب آقای برقعی ؛و اولی هم مجموعه شعر سعید بیابانکی


البته این مجموعه شعر همه اش آئینی نیستا  درهمه





رو تصویرا کلیک کنید، یکی یه صفحه اشو بخونید کیف کنید! 

فقط ببخشید تصویر دوم رو من انداختم کیفیت و دقت و زیبایی اولی رو نداره:)


پدری با پسرش گفت به خشم / که تو آدم نشوی خاک به سر
حیف از این عمر که ای بی سرو پا / در پی تربیتت کردم سر
گر کسان جامع خیر و شرند / از سراپای تو بارد همه شر
دل فرزند از این حرف شکست / بی خبر روز دگر کرد سفر
رفت از این شهر به شهری که دگر / نشنود سرزنش تلخ پدر 
رفت از این شهر به شهری که کند / بهر خود فکر دگر ، کار دگر
عاقبت منسب والائی یافت / حاکم شهر شد و صاحب زر
تا که بیند پدر آن جاه وجلال / امر فرمود به احضار پدر 
پدرش آمد از راه دراز / نزد حاکم شد و بشناخت پسر 
گفت: گفتی که من آدم نشوم! / حالیا حشمت و جاهم بنگر!!!
پیر خندید وسری داد تکان / این سخن گفت وبرون شد از در
من نگفتم که تو حاکم نشوی! / گفتم آدم نشوی جان پسر!!! 

*میخواستم اینو بذارم:
غره مشو که مرکب مردان مرد را // در سنگلاخ بادیه پی ها بریده‌اند
نومید هم مباش که رندان باده‌ نوش // ناگه به یک خروش به منزل رسیده‌اند

**بعد شعر اولیه رو دیدم اونو گذاشتم
***حالا هم که هردوشو

این انسان آدم نمی‌شود تا آخر هم. یک مثل معروفی بود که می‌گفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما  رحمه الله - می‌فرمود که: ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.(صحیفه امام)




برای دریافت سایز اصلی برروی تصویر کلیک کنید


تیره ای از تبار تاریکی

آبروی مدینه را بردند

پا برهنه بدون عمامه

دست بسته...تو را کجا بردند!؟

باز تکرار می شود در شهر

قصه ی کوچه... خانه... آتش... در

وسط شعله پور ابراهیم

روضه می خواند ؛ روضه ی مادر 
.....
"برقعی"
 
بشنوید

مادر به یاد تو،در کوچه بردلم
از شعله های در،تاول زده تنم

 با نوای حاج میثم مطیعی
لینک صفحه اصلی


تسلیت و التماس دعا

سه روزه این صفحه بازه یه کتاب معرفی کنم  وقت نشد یه قسمتهاییش رو بنویسم،گفتم عکس میندازم ولی نمیدونم از کدوم قسمت بندازم!!حالا من معرفی میکنم شما خودتون بخرید بخونید؛کتاب "رویای نیمه شب" یک رمان جذاب و روون هست، که داستان عشقی بین دختری شیعه و پسری سنی رو روایت میکنه،یه رمان عاشقانه که میشه با هشتک مهدویت هم تکمیل ترش کرد! انقدر خوشگل حیای وجود شخصیتهای اصلی رو به تصویر کشده که آدم کیف میکنه! 

قبلا یه چاپی داشته که جلدش حالت مخملی بوده و یه لنگه گوشواره (تصویر نه ها،یه گوشواره واقعی) روش بوده قیمتش هم یه خورده بالا بوده حالا اومدن  با یه صحافی و ظاهر دیگه منتشر کردن هم بخاطر مسابقه ایی که گذاشتن و هم .. ،همون "هم" اول کافی بود تنها دلیلش میتونه همون باشه که این نسخه به شدت کیفیت برگه ها و چاپ و حتی صحافیش پایین!!قیمتش کم شده اما کیفیتش هم کم شده!!درضمن گفته میشه چون دارن فیلمش رو هم میسازن یه دو سه خطی هم به بعضی قسمتهای این نسخه اضافه کردند هرچند که از کلیتش چیزی کم نمیکنه، ولی بگردید مخصوصا انقلاب رو یحتمل اون نسخه اصلیش رو میتونید پیدا کنید(پیدا کردید یکی هم برای من بگیرید)

یسری نامیرا رو که خریدم(فکر کنم 16 تومن بود ) همونی که جلد مشکیی داره و تصویر نویسنده روی جلد هست بعدش رفتم یه چندتا مغازه پایین تر یه نامیرا دیدیم با جلد آبی که قیمتش نصف بود اولش پشیمون شدم گفتم اینجوری میتونستم دوتا کتاب دیگه هم بخرم بعد که کتاب رو خوندم به شدت لذت بردم و میگفتم واسه یسری از کتابها واقعا باید هزینه کرد یجورایی تنها تشکری که میتونیم از مجموعه ی تولید کننده کتاب کنیم همونه!!

به هرحال پیشنهاد  رویای نیمه شب نوشته ی مظفر سالاری رو از من داشته باشید

و اما یک سوال داشتم سرچ که میکردم به اسم"نیمه شبی در حله" رسیدم یه بخشهایش شبیه همین کتاب بود،کسی هست که خونده باشه یا تفاوت کتابهارو بدونه؟اطلاعاتی کسی داره درمورد نیمه شبی در حله؟!

این روزها همه تک بیتی ها 
همه کانالها 
همه پیامک ها 

همه پستها ...

همه اشون از محرم میگن نه نه ببخشید از اربعین 

از دیروز که روز ورود حضرت مسلم به کوفه بود...

و من نمیدونم چرا بجای دل روشنی و اطمینان که حتما میرم 
یه استرسی یه ضعفی ته دلمه که میگه اگه نری چی؟!!
اگه نطلبیدنت؟ اگه دعوتت نکردن؟؟!!!
دارم پیش خودم مدام تکرار میکنم که ...
خب اگه نرفتم که من میدونم و گریه های شبانه ام
من میدونم و گلگی ها 
من میدونم  و...

انگار تهدیدی دارم به خودم میگم که خدا بشنوه

یاد متنی افتادم که پارسال نوشته بودم (این)

و گفت اربعین تمرین قیامت است، صحرای محشر...

و من اندیشیدم گر تمرین نباشد، مردود شدن حتمی است!
فعلا که خوب تمرین نکردم،میدونید من شب امتحانیم ...
دیگه این من و این کرم شما ... میدونم یکم روم زیاده ولی ...



ولی یه حدیثی هست، یه حدیث از امام صادق(ع)
عاشق این حدیثم ایمان صد در صدی دارم بهش: 

به آنچه امیدوار نیستی امیدوارتر باش از آنجه بدان امید بسته ایی ،

زیرا موسی بن عمران در پی آوردن آتش رفت و پیامبر و رسول بار آمد...

*فکرمیکنم اولین یا دومین عکسی بود که شب اول انداختم
*گوشه سمت چپ پایین تصویرو نگاه کنید یه نورسبزرنگی میبیند اون پارچه سبزی که دستم بود اومده جلو لنز و نورش افتاده