مگه گچ کاری و آهنگری و نقاشی و نجاری و کاشی کاری و سنگ کاری و لوله کشی و کابینت سازی و منبت کاری و مبل سازی و آیینه کاری و پرس کاری و ... اینا کار نیستن؟ اتفاقا پولش و درآمدش هم بد نیست که یوقتایی عالی هم هست!انوقت یه جوونی عاطل و باطل میگرده میگه کار نیست؟کار هست عار نیست...
حالا اینو داشته باشید، این خانما رو بگو ... یوقتایی بعضیاشون روشون نمیشه بگن پسرشون یا همسرشون یکی از این کارهای بالا رو دارن!که حتما باید بگن کارمند فلان اداره هستن که باد به غبغبشون بندازن!که چی بشه؟یکی نیست بگه عزت و احترام آدما به شعورشون نه کارشون!
حالا این رو هم بذارید کنارش که وقتی توی خونه ایی به پدر خونه که صاحب یکی از این کارهاست مدام بگن حالا فکر کردی ریس فلانی.. یا مدیر بیساری... خب بچه ایی که تواین خونه است فرداروز تومدرسه با افتخار نمیگه پدر من شغلش اینه... میترسه از برخوردها...؛ که وقتی دیدگاه مادر خونواده این باشه که من برم درخونه دختر مردم بگم پسرم شاگر نونواست؟یا تومغازه باباش کار میکنه؟ نه من پیش اقدس خانم و اکرم خانم آبرو دارم... خب همین توی مادر میشی عامل اصلی بیکاری بچه ات و بعدم دنبالش همین بی احترامی های به کارگر جماعت و همین دیدگاه کم و حقیر،اینا فقر،فقر شخصیتیه...
نقل به مضمون یه حاج آقایی بودن تونجف که مقام بالایی هم داشتن، یروز لوله ی آب شون خراب میشه و میرن یه لوله کش میارن،اون شخص مشغول کار که بوده برای یه لحظه از ذهن این عالم میگذره که ببین ما چه مقامی داریم به محضر امام زمان میرسیم و درس و بحثی و .. اما این بنده خدا هیچی..!درهمین لحظه اون کارگر روبه عالم میکنه و میگه توچه میدونی که ماهم به محضر امام زمان میرسیم...!
حالا حکایت این روزهای ماها شده،که برتری و به لباس و ماشین و کار و درآمد و محل زندگی میدونیم...که احترام ها همه زورکی و ریا کاری شده!البته این بیشتر تو تازه به دوران رسیده هاست که فقر شخصیتی دارن، که دیدگاهشون درست نیست،که برای یه عده اشون هنوز مال حلال تعریف نشده که برای بدست آوردن مال حلال چه کارگری کنی چه کارمندی و چه مدیریت فرقی نداره اون حلال بودنِ سختِ.
ولی باز جای شکرش باقیه که هنوز هستن عده ایی که برای اُسا کارها خم و راس بشن و دست بلند کنن و حاجی حاجی بگن و احترامشونو داشته باشن!
از همون اول که تومدرسه میپرسیدن بابات چیکارست؟یادمه با افتخار میگفتم بابام دوتا کار داره هم توکارخونه کار میکنه هم آهنگری میکنه!بعدش هم که بازنشسته شد بازهم با افتخار میگفتم مغازه آهنگری داره،بازهم بعدش پیش دوستای دانشگاه با افتخار میگفتم آهنگری میکنه،بازهم با افتخار میگم تنش سالم باشه پاهاش درد نکنه باز هم آهنگری میکنه از همه بالاتر برای نون حلالی که برامون آورده افتخار میکنم،و از امروز بهترین افتخارم اینه که برای امام حسین کارگری کرده!
از امروز صبح یه سفر یک ماه رو شروع کرده،چندساعتی نگذشته که کلی بهم سخت گذشته و دلتنگش شدم،پس این سی روز چجوری میخواد بگذره؟ دوریش برام آسون میشه چون میدونم هر صبح و شام تحت القبة به یادمونه!!
و البته از تمام بحث های بالا بگذریم که برای یه عده صدق میکنه و من واقعا ناراحت میشم که همچین دیدگاه ضعیفی دارن که متاسفانه کم هم نیستن که حق کارگر بخورن که کارگر رو قشر ضعیف و بی فرهنگ بدونن ،ولی انصافا تا حالا ندیدم کسی بخواد خدایی نکرده بی احترامیی به پدرم کرده باشه هرچند خیلی از صاحب کارا یوقتایی حقش رو کمتر دادن که بگذریم!