عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش، داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش*
چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۷ ق.ظ
آخرین باری که محفل ادبی رفتم رو یادم نمیاد شاید مربوط باشه به همون سالهای 86-87 ولــی دوروز پیش یه محفل ادبی رفتم که یه کتاب معرفی کردن!!از سرشب که اینستای شاعرشو پیدا کردم با همون 6-7 تا غزل از چهل تا غزلش کلی شارژ شدم! شاید 4-5 ماهی هست شعر نخوندم اگر هم خوندم همینحوری تووبهاتون اتفاقی ولی امشب...!!
حالا موندم کدومشو بذارم؟
ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺻﺒﺮ، ﺑﺎﯾﺪ ﻣَﺮﺩ ﺁﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
اگر مرد است ﺑﻐﺾ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮔﯿﺴﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥﺗﺮ
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
عصای دست من عشق است ، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه گاهش ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺍﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ
ﺧﺪﺍ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﺎﻥ ﺭﻭﺳﯿﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩ ، ﺗﺴﻠﯿﻤﻢ
ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺁﻥ ﮐﻤﺎﻥﺍﺑﺮﻭ ﺳﭙﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭد .
*تیتر هم از همین شاعر؛نام اثر "ایمـــا"
- ۹۴/۰۵/۲۱
انتخابتون عالی بود...
شعر، تیتر....
وبلاگِ خوبی دارید، تبریک میگم
خدا حفظتون کنه
دوست داشتید به منم سر بزنید، نظراتتون رو بگید
خوشحال میشم
tabasomeeshgh.blog.ir