و خدایی که در این نزدیکیست


گمان مبر که حسن(ع) بی ضریح است
کریم آل عبا هرچه هست بخشیده است ...

1

فکر میکردم از مردم دروازه غار تا مردمای توی پیچ شمرون همه دارن این صدا رو می شنون،اصلاً انگار این صدا از ازل بوده و تا ابد هم هست.

صدای نخراشیده اش که با هر هوهوی باد آهی میکشید، همش توسرم بود.

فکر که میکردم میرسیدم به یه روزگی خودم، حتما گریه های نیمه شبها هم واسه همین صدای نخراشیده بوده.


2

سروصدای بچه ها بلنده و زیر صدای این سروصدا یه صدایی شبیه صدای اره برقی میاد، درست زیر پنجره!

مامان همیشه یه روسری میذاره رو دسته صندلی نهار خوری که من احمق وقتی سرم رو از پنجره بیرون میکنم اون روسری رو سرم کنم.

طبق معمول روسری توپ توپی رو سر میکنم و کله ی مبارک رو به سمت صدا می چرخونم.

درست به فاصله ی یک وجبی از کله ی مبارک کارگر شهرداری درحال هرس کردن درخت توت سیدرضاست.


3

حالا که سکوت شده دلم برای صدای نخراشیده ی شاخه شکستهء درخت توت سیدرضا هم تنگ شده.

یاد جوونی هاش بخیر که وقتی پنجره باز میشد اصلا کله ی مبارک روسری لازم نمی شد انقدر که غیرت داشت و برامون حجاب میگرفت! بعضی وقتها هم خودش میزد به پنجره و توت بهمون تعارف میکرد ،حالا شده بود نخراشیده ی از ازل تا ابد ...

حالا که فکر میکنم گریه های یه روزگیم هم بخاطر فکرای بیخودم توی آینده بوده، حتی واسه محدودیت فکریم، حتی واسه خستگیم از این صدای نخراشیده.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">